کلمه جو
صفحه اصلی

طمعکار


مترادف طمعکار : آزپیشه، آزمند، حریص، طماع طمع ورز

متضاد طمعکار : قانع

برابر پارسی : آزمند، آزور، آزین

فارسی به انگلیسی

greedy, covetous


covetous, greedy, covetous

مترادف و متضاد

آزپیشه، آزمند، حریص، طماع طمع‌ورز ≠ قانع


فرهنگ فارسی

( صفت ) طماع حریص .

لغت نامه دهخدا

طمعکار. [ طَ م َ ] ( ص مرکب ) طامع. طماع. حریص :
پیش راه حرص پیری چوب نتواند گذاشت
بیشتر دست طمعکار از عصا گردد بلند.
صائب.
- امثال :
طمعکار رنگش زرد است .

فرهنگ عمید

طماع، حریص.

واژه نامه بختیاریکا

کاس

پیشنهاد کاربران

حریص دزد طمع کلاه بردار

زیاده طلب


آزمن


کلمات دیگر: