مترادف طمعکار : آزپیشه، آزمند، حریص، طماع طمع ورز متضاد طمعکار : قانع برابر پارسی : آزمند، آزور، آزین
طمعکار. [ طَ م َ ] ( ص مرکب ) طامع. طماع. حریص : پیش راه حرص پیری چوب نتواند گذاشت بیشتر دست طمعکار از عصا گردد بلند.صائب.- امثال :طمعکار رنگش زرد است .