کلمه جو
صفحه اصلی

عدید


مترادف عدید : بسیار، بی شمار، زیاد، عدیده، کثیر، شماره

متضاد عدید : معدود

فارسی به انگلیسی

several, numerous

numerous


several


عربی به فارسی

بيشمار , بسيار , زياد , بزرگ , پرجمعيت , کثير


مترادف و متضاد

بسیار، بی‌شمار، زیاد، عدیده، کثیر ≠ معدود


شمار، شماره


۱. بسیار، بیشمار، زیاد، عدیده، کثیر
۲. شمار، شماره ≠ معدود


فرهنگ فارسی

عدد، شمار، شماره، شمرده شده، ونیزبه معنی حصه وبهره وهمتا
۱ - ( اسم ) شمار شماره . ۲ - ( صفت ) شمرده شدن .
آبی است مر عمیره را که بطنی از کلب اند

فرهنگ معین

(عَ ) [ ع . ] ۱ - (اِ. )شمار، شماره . ۲ - (ص . ) شمرده شده .

لغت نامه دهخدا

عدید. [ع َ ] ( ع اِ ) شمار. اسم است از عد. ( قطرالمحیط ) ( اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). و منه : هم عدیدالحصی و بنوفلان فی العدید الاکثر. || همتا. ندّ. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || حریف. ( از منتهی الارب ). الِقرن. ( از اقرب الموارد ). || همدست در شجاعت. ( منتهی الارب ). || آنکه از قومی باشد؛ فلان عدیدالقوم ، او از ایشان است. || حصة. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || بانگ کمان. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( قطرالمحیط ). || عدید الشی مثلهم فی العدد، یقال دنانیر فلان عدید دنانیرک. ( منتهی الارب ).

عدید. [ ع َ ] ( اِخ ) آبی است مر عمیره راکه بطنی از کلب اند. ( معجم البلدان ) ( منتهی الارب ).

عدید. [ ع َ ] (اِخ ) آبی است مر عمیره راکه بطنی از کلب اند. (معجم البلدان ) (منتهی الارب ).


عدید. [ع َ ] (ع اِ) شمار. اسم است از عد. (قطرالمحیط) (اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). و منه : هم عدیدالحصی و بنوفلان فی العدید الاکثر. || همتا. ندّ. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || حریف . (از منتهی الارب ). الِقرن . (از اقرب الموارد). || همدست در شجاعت . (منتهی الارب ). || آنکه از قومی باشد؛ فلان عدیدالقوم ، او از ایشان است . || حصة. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || بانگ کمان . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (قطرالمحیط). || عدید الشی ٔ مثلهم فی العدد، یقال دنانیر فلان عدید دنانیرک . (منتهی الارب ).


فرهنگ عمید

۱. عدد، شمار، شماره.
۲. شمرده شده.
۳. حصه، بهره.
۴. همتا.

جدول کلمات

شمرده شده , شماره


کلمات دیگر: