کلمه جو
صفحه اصلی

عشوه گر


مترادف عشوه گر : افسونگر، طناز، عشوه ساز، عشوه کار، لوند

برابر پارسی : باکرشمه، باناز، لوند

فارسی به انگلیسی

coquettish


flirt, coquettish, coy, flirtatious

مترادف و متضاد

افسونگر، طناز، عشوه‌ساز، عشوه‌کار، لوند


coquet (اسم)
لوند، عشوه گر

coquette (اسم)
لوند، عشوه گر، زن عشوه گر، لاسی، زن لاسی

coquettish (صفت)
عشوه گر، لاسی، طناز

فرهنگ فارسی

( صفت ) آن که عشوه به کار برد عشوه کار عشوه ساز .

لغت نامه دهخدا

عشوه گر. [ ع ِش ْوَ / وِ گ َ ] ( ص مرکب ) آنکه عشوه بکار برد. عشوه کار. عشوه ساز. ( فرهنگ فارسی معین ). شوخ چشم و دلفریب و دارای ناز و کرشمه. ( ناظم الاطباء ). زراق :
بالابلند عشوه گر نقش باز من
کوتاه کرد قصه زهد دراز من.
حافظ.

فرهنگ عمید

دارای ناز و کرشمه، عشوه پرداز، عشوه زن، عشوه ساز.

واژه نامه بختیاریکا

شند شول

جدول کلمات

لوند

پیشنهاد کاربران

افسونگر، طناز، عشوه ساز، عشوه کار، لوند، فرناز


کلمات دیگر: