مترادف غشاوه : پرده، پوشش، غطا
غشاوه
مترادف غشاوه : پرده، پوشش، غطا
مترادف و متضاد
پرده، پوشش، غطا
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - پرده پوشش غطائ ۲ - تاریکی چشم .
یکی از ایام عرب است که در آن بسطام بن قیس بر بکر بن وائل حمله کرد
یکی از ایام عرب است که در آن بسطام بن قیس بر بکر بن وائل حمله کرد
فرهنگ معین
(غَ یا غِ یا غُ وِ ) [ ع . غشاوة ] (اِ. ) ۱ - پرده ، پوشش . ۲ - تیرگی چشم .
لغت نامه دهخدا
( غشاوة ) غشاوة. [ غ ِ / غ َ / غ ُ وَ ] ( ع اِ ) به معنی غشوة. ( منتهی الارب ). پرده. ( غیاث اللغات ). پوشش. ( ترجمان علامه جرجانی ). پرده و پوشش. ( آنندراج ). پوشش چشم. ( دهار ). غطاء. یقال : علی بصره و قلبه غشاوة؛ ای غطاء، و منه غشاوة اللحاف ، و هی نسیج یجعل علی وجهه صوتاً له. ( اقرب الموارد ) :
زیرا که برگرفت به دست عقل
ایزد غشاوه از دو جهان بینم.
غشاوة. [ غ ُ وَ ] ( اِخ ) یکی از ایام عرب است که در آن بسطام بن قیس بر بکربن وائل حمله کرد. ( از معجم البلدان ).
زیرا که برگرفت به دست عقل
ایزد غشاوه از دو جهان بینم.
ناصرخسرو.
|| تاریکی چشم. ( مهذب الاسماء ). غشاوة یا غشاوةالبصر، بیماری در چشم . آفتی است که در چشم پیدا شود. تم. ( برهان قاطع ): و مرارة الحجل تنفع من الغشاوة والظلمة... ( مفردات ابن البیطار ). || چیزی است از زنگ که بر روی آیینه قلب نشیند و چشم بصیرت را سست کرده بر آینه آن تسلط پیدا کند. ( از تعریفات جرجانی ).غشاوة. [ غ ُ وَ ] ( اِخ ) یکی از ایام عرب است که در آن بسطام بن قیس بر بکربن وائل حمله کرد. ( از معجم البلدان ).
غشاوة. [ غ ِ / غ َ / غ ُ وَ ] (ع اِ) به معنی غشوة. (منتهی الارب ). پرده . (غیاث اللغات ). پوشش . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). پرده و پوشش . (آنندراج ). پوشش چشم . (دهار). غطاء. یقال : علی بصره و قلبه غشاوة؛ ای غطاء، و منه غشاوة اللحاف ، و هی نسیج یجعل علی وجهه صوتاً له . (اقرب الموارد) :
زیرا که برگرفت به دست عقل
ایزد غشاوه از دو جهان بینم .
|| تاریکی چشم . (مهذب الاسماء). غشاوة یا غشاوةالبصر، بیماری در چشم . آفتی است که در چشم پیدا شود. تم . (برهان قاطع): و مرارة الحجل تنفع من الغشاوة والظلمة... (مفردات ابن البیطار). || چیزی است از زنگ که بر روی آیینه ٔ قلب نشیند و چشم بصیرت را سست کرده بر آینه ٔ آن تسلط پیدا کند. (از تعریفات جرجانی ).
زیرا که برگرفت به دست عقل
ایزد غشاوه از دو جهان بینم .
ناصرخسرو.
|| تاریکی چشم . (مهذب الاسماء). غشاوة یا غشاوةالبصر، بیماری در چشم . آفتی است که در چشم پیدا شود. تم . (برهان قاطع): و مرارة الحجل تنفع من الغشاوة والظلمة... (مفردات ابن البیطار). || چیزی است از زنگ که بر روی آیینه ٔ قلب نشیند و چشم بصیرت را سست کرده بر آینه ٔ آن تسلط پیدا کند. (از تعریفات جرجانی ).
غشاوة. [ غ ُ وَ ] (اِخ ) یکی از ایام عرب است که در آن بسطام بن قیس بر بکربن وائل حمله کرد. (از معجم البلدان ).
فرهنگ عمید
غطا، پرده، پوشش.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی غِشَاوَةً: آنچه که چیزی را احاطه کرده و پوشانده - پرده
معنی مَغْشِیِّ: بیهوش شده - غش کرده (از کلمه غشیه و غشاوة به معنای پوشاندن و پیچیدن چیزی در لفافه است ، و چون با صیغه مجهول گفته میشود غشی علی فلان ، معنایش این است که فلانی در اثر عارضهای فهمش از کار افتاد . و نظر المغشی علیه من الموت نگاهی است که محتضر(آنکه در آست...
ریشه کلمه:
غشو (۲۹ بار)
غشی (۲۹ بار)
معنی مَغْشِیِّ: بیهوش شده - غش کرده (از کلمه غشیه و غشاوة به معنای پوشاندن و پیچیدن چیزی در لفافه است ، و چون با صیغه مجهول گفته میشود غشی علی فلان ، معنایش این است که فلانی در اثر عارضهای فهمش از کار افتاد . و نظر المغشی علیه من الموت نگاهی است که محتضر(آنکه در آست...
ریشه کلمه:
غشو (۲۹ بار)
غشی (۲۹ بار)
wikialkb: غِشَاوَة
کلمات دیگر: