کلمه جو
صفحه اصلی

طوسی


مترادف طوسی : منسوب به طوس، توسی، خاکستری، گوشه ای در دستگاه ماهور

فارسی به انگلیسی

dark grey

مترادف و متضاد

صفت


منسوب به طوس، توسی


خاکستری


گوشه‌ای در دستگاه‌ماهور


۱. منسوب به طوس، توسی
۲. خاکستری
۳. گوشهای در دستگاهماهور


فرهنگ فارسی

ابوجعفر محمد بن حسن ملقب به شیخ الطائفه از بزرگترین علمای دینی شیعه ( و. طوس ۳۸۵ - ف.نجف ۴۶٠ ه.ق . ). وی در ۴٠۸ ه.ق از طوس به بغداد رفت و چهل سال بعد به نجف شد . تحقیقات او در حدیث و تفسیر و فقه و رجال و کلام و ادب مرجع علمای شیعه میباشد. او صاحب تالیفات مهم در مسایل مذهبی شیعه است که از جمله آنهاست : کتاب تبیان استبصار تهذیب الاحکام العده فی اصول الفقه کتاب الرجال کتاب الغیبه فهرست کتب الشیعه و اسمائ المصنفین النهایه کتاب الخلاف کتاب الجمل و العقود کتاب یوم دلیله تلخیص شافی المفصح درامامت مناسک الحج مقتل الحسین اخبار مختار و غیره .
( صفت ) منسوب به طوس ۱ - از مردم طوس . ۲ - خاکستری ( رنگ ) . ۳ - ( اسم ) یکی از گوشه های دستگاه ماهور . ۴ - نوعی از شال .
نصیر الدین

لغت نامه دهخدا

طوسی. ( ص نسبی ، اِ ) رنگ میان سبزو سرخ. رنگی مقابل سوسنی. رنگ سبز که بسپیدی زند.

طوسی. ( ص نسبی ) منسوب به طوس ، شهری به خراسان. || منسوب به طوس از قرای بخارا، ابوجعفررضوان بن عمران الطوسی از آنجاست. ( معجم البلدان ).

طوسی. ( اِ ) نوعی از شال. پتو و برک غلاف کمان هم گویند :
صلیب همه کافران سوختم
که طوسی بدین رشته دردوختم.
نظام قاری ( دیوان البسه ص 194 ).
|| غلاف کمان : به اسم مسمای اوکمان طوسی پوش و زره داودی بعشق زیور حلقه در گوش ( ؟ ). نظام قاری ، ( دیوان البسه ص 136 ).

طوسی. ( اِخ ) نام شاعری که در اوان کودکی امیر علیشیر نوائی درگذشته و این امیر ذکر وی در مجلس اول از تذکره مجالس النفائس آورده و گوید: مولانا طوسی مثل گوی و شعرش عام فریب بود، سال عمرش به صد رسید و این مطلعش مشهور است ، مطلع:
زهی نوش لب لعلت حیات جاودان من
بدندان میگزی لب را چه میخواهی زجان من ؟
این مطلع هم از اوست :
بمن باشید ای خوبان خدا را
خدا رادارم و باقی شما را .

طوسی. ( اِخ ) ابوجعفر، محمدبن الحسن بن علی الطوسی ، ملقب به شیخ الطائفه. رجوع به ابوجعفر طوسی... شود.

طوسی. ( اِخ ) ابوالحسن علی بن عبداﷲبن سنان التیمی. عالم روایه قبائل و اشعار فحول ، و درک مصاحبت مشایخ کوفیین و بصریین کرده است و بیشتر مجالست و اخذ او از ابن الاعرابی بوده است و او را نیز پسری بوده که در علم راه پدر میرفته است. و طوسی را با ابن السکیت دشمنی بود، چه هر دو از نصران خراسانی کسب علم کرده بودندو پس از مرگ در کتب او اختلاف کردند. ( ابن الندیم ).

طوسی. ( اِخ ) رجوع به فردوسی و ابوالقاسم شود.

طوسی. ( اِخ ) عبدالعزیزبن محمدبن علی طوسی. رجوع به عبدالعزیز... شود.

طوسی. ( اِخ ) علاءالدین علی. رجوع به علاءالدین... شود.

طوسی. ( اِخ ) محمدبن محمد. رجوع به ابوحامد غزالی شود.

طوسی. ( اِخ ) محمدبن الحسن. رجوع به ابوجعفر طوسی محمدبن حسن شود.

طوسی. ( اِخ ) نصیرالدین. رجوع به نصیرالدین طوسی ( خواجه... ) شود.

طوسی . (اِ) نوعی از شال . پتو و برک غلاف کمان هم گویند :
صلیب همه ٔ کافران سوختم
که طوسی بدین رشته دردوختم .

نظام قاری (دیوان البسه ص 194).


|| غلاف کمان : به اسم مسمای اوکمان طوسی پوش و زره داودی بعشق زیور حلقه در گوش (؟). نظام قاری ، (دیوان البسه ص 136).

طوسی . (اِخ ) ابوالحسن علی بن عبداﷲبن سنان التیمی . عالم روایه ٔ قبائل و اشعار فحول ، و درک مصاحبت مشایخ کوفیین و بصریین کرده است و بیشتر مجالست و اخذ او از ابن الاعرابی بوده است و او را نیز پسری بوده که در علم راه پدر میرفته است . و طوسی را با ابن السکیت دشمنی بود، چه هر دو از نصران خراسانی کسب علم کرده بودندو پس از مرگ در کتب او اختلاف کردند. (ابن الندیم ).


طوسی . (اِخ ) ابوجعفر، محمدبن الحسن بن علی الطوسی ، ملقب به شیخ الطائفه . رجوع به ابوجعفر طوسی ... شود.


طوسی . (اِخ ) رجوع به فردوسی و ابوالقاسم شود.


طوسی . (اِخ ) عبدالعزیزبن محمدبن علی طوسی . رجوع به عبدالعزیز... شود.


طوسی . (اِخ ) علاءالدین علی . رجوع به علاءالدین ... شود.


طوسی . (اِخ ) محمدبن الحسن . رجوع به ابوجعفر طوسی محمدبن حسن شود.


طوسی . (اِخ ) محمدبن محمد. رجوع به ابوحامد غزالی شود.


طوسی . (اِخ ) نام شاعری که در اوان کودکی امیر علیشیر نوائی درگذشته و این امیر ذکر وی در مجلس اول از تذکره ٔ مجالس النفائس آورده و گوید: مولانا طوسی مثل گوی و شعرش عام فریب بود، سال عمرش به صد رسید و این مطلعش مشهور است ، مطلع:
زهی نوش لب لعلت حیات جاودان من
بدندان میگزی لب را چه میخواهی زجان من ؟
این مطلع هم از اوست :
بمن باشید ای خوبان خدا را
خدا رادارم و باقی شما را .


طوسی . (اِخ ) نصیرالدین . رجوع به نصیرالدین طوسی (خواجه ...) شود.


طوسی . (ص نسبی ، اِ) رنگ میان سبزو سرخ . رنگی مقابل سوسنی . رنگ سبز که بسپیدی زند.


طوسی . (ص نسبی ) منسوب به طوس ، شهری به خراسان . || منسوب به طوس از قرای بخارا، ابوجعفررضوان بن عمران الطوسی از آنجاست . (معجم البلدان ).


فرهنگ عمید

۱. از مردم طوس: فردوسی طوسی، اسدی طوسی، خواجه نظام الملک طوسی.
۲. (صفت نسبی، اسم ) رنگ سبز که به سفیدی زند، خاکستری.
۳. (اسم ) [قدیمی] نوعی شال.

دانشنامه عمومی

طوسی (دهانه). طوسی (دهانه) یک دهانه برخوردی در ماه است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] طوسی (ابهام زدایی). طوسی ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • محمد بن حسن طوسی، ملقّب به شیخ الطائفه، کنیه اش ابوجعفر، فقیه، محدّث و متکلم امامی قرن پنجم• خواجه نصیرالدین طوسی، از علما و دانشمندان و فلاسفه مشهور شیعه• فخرالدین آذری طوسی، آذَریِ طوسی، فخرالدین حمزه بن علی ملک اِسْفَرایِنی (۷۸۴-۸۶۶ق/۱۳۸۲-۱۴۶۲م)، شاعر و عارف و نویسندۀ پارسی گوی شیعی• احمد بن محمد طوسی غزالی، برادر کوچکتر ابو حامد محمد غزالی• میرزا محمدابراهیم نصیری طوسی، عالم، محدّث، ادیب و منشی، قرن یازده و دوازده هجری در اصفهان
...

[ویکی شیعه] طوسی (ابهام زدایی). طوسی ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:

[ویکی نور] طوسی (ابهام زدایی). طوسی ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:

پیشنهاد کاربران

طایفه طوسی ( طووس، طاووسی ) شاخه ایی از کولی ها هند


::::



طوسی. رنگ. نک. توسی در همین لغت نامه.


کلمات دیگر: