کلمه جو
صفحه اصلی

طپانچه


مترادف طپانچه : اسلحه کمری، پارابلوم، تپانچه، پیستوله، هفت تیر، سیلی، لطمه، سیلی زدن، لطمه زدن

برابر پارسی : تپانچه، هفت تیر

فارسی به انگلیسی

pistol, slap, box on the ear


مترادف و متضاد

اسلحه کمری، پارابلوم، تپانچه، پیستوله، هفت‌تیر


سیلی، لطمه


سیلی زدن


لطمه زدن


۱. اسلحه کمری، پارابلوم، تپانچه، پیستوله، هفتتیر
۲. سیلی، لطمه
۳. سیلی زدن
۴. لطمه زدن


فرهنگ فارسی

تپانچه
اصلش تپانچه است سیلی چک

فرهنگ معین

(طَ چِ ) (اِ. ) نک تپانچه .

لغت نامه دهخدا

طپانچه. [ طَ چ َ / چ ِ ] ( اِ ) طبانچه. اصلش تپانچه است. سیلی. چک. طپنچه. لطمة. زخم با کف دست. توگوشی. بناغوشی. بناگوشی ( در تداول گناباد ). طماچه :
خان بزاری و بخواری بازگشت
از طپانچه لعل کرده روی و ران.
فرخی.
گشت بناخن چو پیرهنش مرا روی
شد ز طپانچه مرا چو معجر او بر.
مسعودسعد.
نرگس او شد ز دیده همچو نیلوفر در آب
وز طپانچه دو رخ من رنگ نیلوفر گرفت.
مسعودسعد.
از طپانچه گشته رخسارش چو نار و پس بر او
قطره های اشک بر چون دانه های ناردان.
وطواط.

فرهنگ عمید

= تپانچه

تپانچه#NAME?


جدول کلمات

تس

پیشنهاد کاربران

۱ - اسلحه لوله کوتاه یا هفت تیر
۲ - سیلی محکم

سیلی


کلمات دیگر: