مترادف فایض : فیاض، فیض رسان، سرشار، لبریز
فائض
مترادف فایض : فیاض، فیض رسان، سرشار، لبریز
فارسی به انگلیسی
عربی به فارسی
زيادتي , مازاد , زاءد , باقي مانده , اضافه , زيادي
فرهنگ اسم ها
اسم: فائض (پسر) (عربی) (تلفظ: faez) (فارسی: فائض) (انگلیسی: faez)
معنی: فیض دهنده، فایض
معنی: فیض دهنده، فایض
اسم: فایض (پسر) (عربی)
معنی: فیض رسان، فایده بخش
معنی: فیض رسان، فایده بخش
مترادف و متضاد
۱. فیاض، فیضرسان
۲. سرشار، لبریز
فرهنگ فارسی
رجوع به فائضی رومی شود .
فایض:فیض دهنده، فیض رساننده
( اسم ) ۱ - فرو ریزنده ۲ - فیض دهنده فیض رساننده ۳ - ( اسم ) آبی که پس از پر شدن ظرف یا حوض از اطراف آن فرو ریزد ۴ - ( صفت ) وافر سرشار لبریز .
( اسم ) ۱ - فرو ریزنده ۲ - فیض دهنده فیض رساننده ۳ - ( اسم ) آبی که پس از پر شدن ظرف یا حوض از اطراف آن فرو ریزد ۴ - ( صفت ) وافر سرشار لبریز .
فرهنگ معین
(یِ ) [ ع . فائض ] ۱ - (اِفا. ) فیض دهنده ، فیض رساننده . ۲ - (اِ. ) آبی که پس از از پُر شدن ظرف از اطراف آن فرو می ریزد.
لغت نامه دهخدا
فائض . [ ءِ ] (اِخ ) رجوع به فائضی شود.
فائض . [ ءِ ] (ع ص ) فیض دهنده . رجوع به فیض شود.
فائض. [ ءِ ] ( ع ص ) فیض دهنده. رجوع به فیض شود.
فائض. [ ءِ ] ( اِخ ) رجوع به فائضی شود.
فائض. [ ءِ ] ( اِخ ) رجوع به فائضی شود.
فایض. [ ی ِ ] ( ع ص ) فائض. رجوع به فائض شود.
فرهنگ عمید
۱. فیض دهنده، فیض رسان.
۲. منتشر، ریزان.
۳. (اسم ) [مجاز] بهرۀ پول.
۲. منتشر، ریزان.
۳. (اسم ) [مجاز] بهرۀ پول.
پیشنهاد کاربران
فیض رسان
بهره مند
کلمات دیگر: