مترادف عربده : جیغ وداد، داد، فریاد، فغان، گلیل، نعره، بدمستی، بدخویی، تندخویی
برابر پارسی : فریاد، داد، جیغ، فغان
drunken brawl
howl
بدمستی
بدخویی، تندخویی
جیغوداد، داد، فریاد، فغان، گلیل، نعره
۱. جیغوداد، داد، فریاد، فغان، گلیل، نعره
۲. بدمستی
۳. بدخویی، تندخویی
عربدة. [ ع َ ب َ دَ ] (ع اِمص ) بدخوئی . (منتهی الارب ). بدخلقی . (از قطر المحیط). || جنگجویی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نبرد و پیکارو مجادله و هنگامه و غوغا و شورش . (ناظم الاطباء).
- عربده آوردن ؛ داد و بیداد راه انداختن . بانگ و فریاد کشیدن . بانگ و فریاد داشتن بر کسی از سر مستی با خشم و بدخویی .
عربدة. [ ع ُ رَ ب ِ دَ ] (ع ص ) عُرَبِد. رجوع به عُرَبِد شود.
1. داد و فریاد همراه با ستیزه جویی و پرخاشگری 2. حالتی که بعد از خوردن مشروب الکلی زیاد برای کسی پیش می آید و او را به داد و فریاد و رفتار ناروا وا می دارد