کلمه جو
صفحه اصلی

طرف بستن


مترادف طرف بستن : بهره بردن، سود بردن، برخوردار شدن، بهره ور شدن، بهره مندشدن، طرف بربستن، طرف یافتن، متنعم شدن، به نوا رسیدن

فارسی به انگلیسی

to gird oneself, to derive advantage

مترادف و متضاد

۱. بهره بردن، سود بردن، برخوردار شدن، بهرهور شدن، بهرهمندشدن، طرف بربستن، طرف یافتن
۲. متنعمشدن، به نوا رسیدن


فرهنگ فارسی

( مصدر ) نفع یافتن سور بردن نتیجه گرفتن .

فرهنگ معین

(طَ رْ. بَ تَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) کنایه از: سود بردن .

لغت نامه دهخدا

طرف بستن. [ طَ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) طرف بربستن. حاصل کردن و فائده و نفع برداشتن ، چه طرف بمعنی کلیچه کمر است و بستن آن موجب زینت است. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). لکن اکثر بدین معنی به صله «از» آید و بعضی محققین و غیره بدین معنی بفتحتین بسته اند. در صحت آن تأمل است. ( آنندراج ). سود بردن. پهلو یافتن از کسی :
طوطیان خاص را قندی است ژرف
طوطیان عام از این خود بسته طرف.
مولوی.
نبندی زان میان طرفی کمروار
اگر خود را ببینی در میانه.
حافظ.
کس به دور نرگست طرفی نبست از عافیت
به که نفروشند مستوری به مستان شما.
حافظ.
طرف کرم ز کس نبست این دل پرامید من
گرچه سخن همی برد قصه من به هر طرف.
حافظ.

پیشنهاد کاربران

نصیب بردن

- محظوظ شدن ؛ بهره مند شدن. تمتع بردن :
لوح حافظ لوح محفوظی شود
روح او از روح محظوظی شود.
مولوی.

محظوظ گردیدن ؛ محظوظ گشتن. محظوظ شدن : و دیگر رسایل و رقاع و فصول از انواع به مطالعه ٔ همه محظوظ گشتم. ( مرزبان نامه چ سال 1317 تهران ص 24 ) .

بهره ور شدن، بهره مند شدن، متمتع شدن، برخوردار شدن، حظ کردن، حظ بردن، لذت بردن، خشنود شدن


کلمات دیگر: