مترادف طایل : فراخی، وسعت، فزونی، توانایی، قدرت، تحول، دارایی، توانگری، غنا، سود، فایده، نفع، منفعت، بهره، وسیع، گسترده، بسیار، زیاد، وافر، فراوان
طایل
مترادف طایل : فراخی، وسعت، فزونی، توانایی، قدرت، تحول، دارایی، توانگری، غنا، سود، فایده، نفع، منفعت، بهره، وسیع، گسترده، بسیار، زیاد، وافر، فراوان
مترادف و متضاد
۱. فراخی، وسعت، فزونی
۲. توانایی، قدرت
۳. تحول، دارایی، توانگری، غنا
۴. سود، فایده، نفع، منفعت، بهره
۵. وسیع، گسترده
۶. بسیار، زیاد، وافر، فراوان
فرهنگ فارسی
۱ - ( اسم ) برنده قاطع . ۲ - ( اسم ) فزونی مزیت . ۳ - توانایی قدرت . ۴ - توانگری . ۵ - فراخی وسعت . ۶ - فایده سود نفع .
۱ - ( اسم ) برنده قاطع . ۲ - ( اسم ) فزونی مزیت . ۳ - توانایی قدرت . ۴ - توانگری . ۵ - فراخی وسعت . ۶ - فایده سود نفع .
فزونی یا توانائی یا توانگری
فزونی یا توانائی یا توانگری
فرهنگ معین
(یِ ) [ ع . طائل ] ۱ - (اِفا. ) برنده ، قاطع . ۲ - (اِ. ) فزونی ، مزیت . ۳ - توانایی ، قدرت . ۴ - توانگری . ۵ - فراخی ، وسعت . ۶ - فایده ، سود.
لغت نامه دهخدا
طایل. [ ی ِ ] ( ع ص ) رجوع به طائل شود.
طائل. [ ءِ ] ( ع ص ، اِ ) فزونی. مزیّت. فضل. || توانائی. قدرت. دستگاه. || توانگری. غنا. || فراخی. سعة. || فائدة. سود. نفع. و این معنی جز در مورد نفی ، در موارد دیگر استعمال نشود. یقال : لاطائل فی هذا الامر. || ماهو بطائل ؛ یعنی بی خیر و سخت فرومایه و ناکس است. || لم یحل منه بطائل ؛ حاصل نشد از آن فائده ای. || ضربته ُ بسیف غیر طائل ؛ ای غیر ماض و لا قاطع. ( منتهی الارب ).
- لاطائل ؛ بیهوده.
- لاطائل ؛ بیهوده.
فرهنگ عمید
۱. وسیع، گسترده.
۲. [مجاز] زیاد.
۳. (اسم ) فایده، سود.
۲. [مجاز] زیاد.
۳. (اسم ) فایده، سود.
جدول کلمات
قدرت ، توانگری
کلمات دیگر: