کلمه جو
صفحه اصلی

فنجان


برابر پارسی : پنگان، جام

فارسی به انگلیسی

crater, cup, teacup

cup


مترادف و متضاد

mug (اسم)
پوزه، فنجان، ابخوری، دهان، لیوان، دهن کجی، عکس شخص محکوم

cup (اسم)
پیاله، جام، حجامت، فنجان، ساغر، گلدان جایزه مسابقات

chalice (اسم)
پیاله، جام، کاسه، فنجان، جام باده، در عشاء ربانی

calix (اسم)
پیاله، کاسبرگ، کاسه گل، فنجان

jack (اسم)
فنجان

stein (اسم)
فنجان، لیوان دسته دار ابجو خوری

فرهنگ فارسی

پنگان، بنگان، پیاله کوچک چایخوری، ظرف کوچک چینی یابلوری که در آن چای یاقهوه میخورندبعربی هم فنجان میگویند
( اسم ) پیاله کوچک سفالین بلورین یا چینی که در آن چای یا قهوه خورند .

برآمدگی فنجانی‌شکل در یکی از دو سر مجاری نیم‌دایره‌ای گوش داخلی


فرهنگ معین

(فِ ) [ ع . ] (اِ. ) معرب پنگان ، پیالة کوچک چینی یا بلوری برای نوشیدن چای یا قهوه .

لغت نامه دهخدا

فنجان . [ ف ِ ] (معرب ، اِ) معرب پنگان . از یونانی پنتاکس . پیاله ٔ کوچک سفالین ، بلورین یا چینی که در آن چای یا قهوه خورند. (فرهنگ فارسی معین ).


فنجان . [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده که دارای 324 تن سکنه است . آب آن از قنات و چشمه و محصول آن غلات ، انگور،میوه و حبوب است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


فنجان. [ ف ِ ] ( معرب ، اِ ) معرب پنگان. از یونانی پنتاکس . پیاله کوچک سفالین ، بلورین یا چینی که در آن چای یا قهوه خورند. ( فرهنگ فارسی معین ).

فنجان. [ ف َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده که دارای 324 تن سکنه است. آب آن از قنات و چشمه و محصول آن غلات ، انگور،میوه و حبوب است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

فرهنگ عمید

۱. ظرف کوچک چینی یا بلوری که در آن چای یا قهوه می خورند.
۲. = پنگان

دانشنامه عمومی

در فرهنگ رایج امروز پیاله کوچک چینی یا بلوری برای نوشیدن چای یا قهوه را می گویند که معادل کاپ در انگلیسی است.
فنجان سه تعریف مختلف دارد.
۱-فنجان نام ظرفی است که با استفاده از آن می توان مایعات را نوشید (معمولاً قهوه یا چای). فنجان ها معمولاً بین ۶۰ تا ۹۰ میلی لیتر گنجایش دارند.
از ابتدای اختراع قنات، تعیین زمان و تقسیم عادلانه آب بین سهامداران و شمارش سهام و زمان فنجان نام داشت و توسط میرآب و با ابزار ساعت آبی یا فنجان انجام می شده است.فنجان شمارش زمان عبارت است از یک کاسه کوچک با روزنه ای در وسط آن و چند درجه یا علامت عددی در بدنه داخلی آن که بر روی آبهای یک دیگ بزرگ قرار می گیرد. مانند تصویر (فنجان قنات زیبد گناباد) ابتدا برای تعیین دقیق زمان استفاده از آب قنات و تقسیم عادلانه زمان سهام هریک از سهامداران اختراع شده است ولی بعدها کاربرهای دیگری نیز یافت و برای تعیین بزرگترین روز سال - بزرگترین شب- طولانی ترین روز- روز برابری شب و روز و تعیین اوقات شرعی در دوره اسلامی بکار برده شد این ساعت دست کم دو هزاره کهنت دارد از ابتدای ساخت قنات گناباد مورد استفاده بوده است مدیریت این ساعت آبی توسط دستکم یک نفر نوبت روز و یک نفر نوبت شب انجام می شده
«فنجان» تغییریافته یا عربی شدهٔ واژهٔ «پنگان» است. پنگان ممکن است مربوط به ۵ باشد، در گویش خراسانی پنگال یعنی ۵ انگشت. مثلاً می گویند غذا را با پنگال خورد، یعنی با ۵ انگشت. در متن های کهن پارسی، پنگان در معنای «فنجان» و «جام» و کاسه هم به کار رفته است. علاوه بر این، در زبان ها و گویش های ایران، «فنجان» به معنی «پنگان»، به عنوان ظرف شمارش زمان به کار می رفته است.
منابعفرهنگ لغت معین

دانشنامه آزاد فارسی

فِنْجان
(یا: پِنگان) نوعی ساعت آبی برای تعیین مدت بهره مندی زارع از آب یا نهر مشترک. فنجان در اصل جام یا کاسه ای با ته سوراخ شده بود که آن را در سطح ظرف آبی رها می کردند و برحسب مقدار بالاآمدن آب در جام یا تعداد دفعات پُرشدن آن، زمان را اندازه می گرفتند. محل استقرار فنجان و اندازه گیری با آن را خانۀ فنجان می نامیدند.

فرهنگستان زبان و ادب

{ampulla, ampulla ossea} [زیست شناسی] برآمدگی فنجانی شکل در یکی از دو سر مجاری نیم دایره ای گوش داخلی

واژه نامه بختیاریکا

جُم

جدول کلمات

کاپ

پیشنهاد کاربران

فنجان : در فارسی قدیم پُنگ معادل پِک انگلیسی به معنای ظرف کوچکتر از پیاله بوده است و کلمه فنجان تحریف پُنگان به معنای ظرف شبیه به پنجگان یا چنگ آدمی می باشد.

فنجان به ترکی: فینجان
فینجان اویناتما کنایه از سر به سر کردن، ادا در آوردن در انجام کاری


کلمات دیگر: