مترادف طامه : امر عظیم، حادثه عظیم، بلای عظیم، حادثه بزرگ، رستاخیز، روزقیامت، محشر، داهیه، مصیبت، بلای سخت
طامه
مترادف طامه : امر عظیم، حادثه عظیم، بلای عظیم، حادثه بزرگ، رستاخیز، روزقیامت، محشر، داهیه، مصیبت، بلای سخت
مترادف و متضاد
۱. امر عظیم، حادثه عظیم، بلای عظیم، حادثه بزرگ
۲. رستاخیز، روزقیامت، محشر
۳. داهیه، مصیبت، بلای سخت
فرهنگ فارسی
۱ - بلای بزرگ حادثه عظیم جمع : طامات . ۲ - روز قیامت . ۳ - طامات .
دهی از بخش نطنز شهرستان کاشان ۶٠ هزار گزی جنوب نطنز به اردستان .
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
طامه . [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جی بخش حومه ٔ شهرستان اصفهان . در چهارهزارگزی شمال اصفهان و سه هزارگزی باختر راه اصفهان به برخواره . جلگه و معتدل . با 161 تن سکنه . آب آن از چاه . محصول آنجا غلات ، پنبه و تریاک و صیفی . شغل اهالی زراعت و راه آن فرعی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
طامة. [ طام ْ م َ ] (ع اِ) روز قیامت ، بدان جهت که غالب و فوق همه چیزهاست . (منتهی الارب ) (آنندراج ). در لغت روز قیامت را گویند کما فی الصراح . (کشاف اصطلاحات الفنون ). نامی است رستاخیز را. (مهذب الاسماء). قیامت . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 66). روز جزا. یوم البعث . یوم النشور. یوم الحساب . روز شمار. روز بازخواست . روز حشر. روز قیام . یوم الیقین . || بلا، که غالب و فوق همه ٔ بلاها باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). داهیه . (مهذب الاسماء). سختی .
- طامه ٔ کبری ؛ بلای بزرگ : بحصانت آن حصن ، از صدمه ٔ اولی ، و طامه ٔ کبری محترس شد. (ترجمه ٔتاریخ یمینی ص 159). سیم آنکه ، طامه ٔ کبری ، و موجب شقاوت و خسران عقبی است تصحیح این وجه سقیم را. (جهانگشای جوینی ).
- || حادثه ٔ بزرگ . کاری سخت .
- || روز قیامت : چنین حالها میبود، و فترات می افتاد، و دل امیر بر اعیان تباه میشد، تا آنگاه که «الطامةالکبری »، پیش آمد. (منظور حمله ٔ سلاجقه بوده ). (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 627). چون کار بر این جمله قرار گرفت ، الطامةالکبری آن بود که نماز دیگر آن روز که امیر به گرگان رسید... دو سوار از آن بوالفضل سوری دررسیدند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 477).
- طامه کبری ؛ بلای بزرگ : بحصانت آن حصن ، از صدمه اولی ، و طامه کبری محترس شد. ( ترجمه ٔتاریخ یمینی ص 159 ). سیم آنکه ، طامه کبری ، و موجب شقاوت و خسران عقبی است تصحیح این وجه سقیم را. ( جهانگشای جوینی ).
- || حادثه بزرگ. کاری سخت.
- || روز قیامت : چنین حالها میبود، و فترات می افتاد، و دل امیر بر اعیان تباه میشد، تا آنگاه که «الطامةالکبری »، پیش آمد. ( منظور حمله سلاجقه بوده ). ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 627 ). چون کار بر این جمله قرار گرفت ، الطامةالکبری آن بود که نماز دیگر آن روز که امیر به گرگان رسید... دو سوار از آن بوالفضل سوری دررسیدند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 477 ).
طامه. [ م َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان جی بخش حومه شهرستان اصفهان. در چهارهزارگزی شمال اصفهان و سه هزارگزی باختر راه اصفهان به برخواره. جلگه و معتدل. با 161 تن سکنه. آب آن از چاه. محصول آنجا غلات ، پنبه و تریاک و صیفی. شغل اهالی زراعت و راه آن فرعی است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10 ).
طامه. [ م َ ] ( اِخ ) دهی است ازبخش نطنز شهرستان کاشان در 60هزارگزی جنوب نطنز به اردستان. کوهستانی سردسیر. با 1100 تن سکنه. آب آن از 8 رشته قنات. محصول آنجا غلات و حبوبات و میوه جات وگلابی آن به خوبی مشهور است. شغل مردان : زراعت است وعده ای برای تأمین معاش برای کارگری به طهران رفت وآمد میکنند. صنایع دستی زنان قالی بافی است و راه فرعی به شوسه دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).
طامه . [ م َ ] (اِخ ) دهی است ازبخش نطنز شهرستان کاشان در 60هزارگزی جنوب نطنز به اردستان . کوهستانی سردسیر. با 1100 تن سکنه . آب آن از 8 رشته قنات . محصول آنجا غلات و حبوبات و میوه جات وگلابی آن به خوبی مشهور است . شغل مردان : زراعت است وعده ای برای تأمین معاش برای کارگری به طهران رفت وآمد میکنند. صنایع دستی زنان قالی بافی است و راه فرعی به شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).