کلمه جو
صفحه اصلی

صلابه


مترادف صلابه : دار، صلیب

فارسی به انگلیسی

gallows, gibbet

gibbet


مترادف و متضاد

gibbet (اسم)
خاده، چوبه دار، صلابه

دار، صلیب


فرهنگ فارسی

قلاب که گاویاگوسفندکشته رابه آن آویزان کنند
قلاب چند شاخ

لغت نامه دهخدا

صلابه. [ ص ُل ْ لا ب َ ] ( اِ ) قلاب چند شاخ که گوشت بر آن آویزند.
- به صلابه کشیدن ؛ به قلاب زدن. به قلاب برآویختن چیزی و مخصوصاً گوشت را.
- به صلابه کشیدن کسی را ؛ مجازاً به معنی کسی را در سختی و رنج قرار دادن.

صلابة. [ ص َ ب َ ] (ع اِ) در فرهنگ آنندراج و ناظم الاطباء بمعنی صلایة آمده است . رجوع به صلایة شود.


صلابة. [ ص َ ب َ ] (ع مص ) صلابت . رجوع به صلابت شود.


فرهنگ عمید

قلابی که گاو یا گوسفند کشته را به آن آویزان می کنند.


کلمات دیگر: