مترادف فسون ساز : دلفریب، شوخ، عشوه ساز، فسونکار
فسون ساز
مترادف فسون ساز : دلفریب، شوخ، عشوه ساز، فسونکار
فرهنگ فارسی
فسون خوان . آن که نیرنگ سازد
لغت نامه دهخدا
فسون ساز. [ ف ُ ] ( نف مرکب ) فسون خوان. آنکه نیرنگ سازد. فسونگر. افسونگر :
برآمد ناگه آن مرغ فسون ساز
به آیین مغان بنمود پرواز.
به چشم افسای همت حقه بازند.
برآمد ناگه آن مرغ فسون ساز
به آیین مغان بنمود پرواز.
نظامی.
فسون سازان که از مه مهره سازندبه چشم افسای همت حقه بازند.
نظامی.
کلمات دیگر: