کلمه جو
صفحه اصلی

طلاق گرفتن


مترادف طلاق گرفتن : جدا شدن، مطلقه شدن ، ازدواج کردن، فسخ عقد کردن از سوی زن

متضاد طلاق گرفتن : طلاق دادن، عقد بستن، عقد کردن

برابر پارسی : از هم جدا شدن، گسستن

مترادف و متضاد

۱. جدا شدن، مطلقه شدن ≠ طلاق دادن
۲. ازدواج کردن
۳. فسخ عقد کردن (از سوی زن) ≠ عقد بستن، عقد کردن


فرهنگ فارسی

( مصدر ) رهایی یافت زن از قید زوجیت .

لغت نامه دهخدا

طلاق گرفتن. [ طَ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) هشتن شوی. رها شدن زن از قید زوجیت :
دختر رز که گرفته ست ز خصم تو طلاق
باد در عقد مدام تو ز فتوای هوا.
سنجر کاشی ( از آنندراج ).

جدول کلمات

متارکه

پیشنهاد کاربران

جدا شدن، مطلقه شدن، ازدواج کردن، فسخ عقد کردن از سوی زن، متارکه


کلمات دیگر: