صیانت. [ ن َ ] ( ع مص ) صیانة. نگه داشتن. نگهبانی. ( غیاث اللغات ). صون. صیانة. حفظ. وقایة. نگاهداری. خویشتن بازداشتن :
از صیانت هیچ با فاجر نیامیزی بهم
هرکه با فاجر نشیند همچنان فاجر شود.
منوچهری.
... و صیانت نفس از حوادث آفات آن قدر که در امکان آید. ( کلیله و دمنه ). در ضبط ولایت و شرط جبایت آثار امانت و انوار صیانت و دقایق سیاست و شرایط حراست تقدیم کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی ). رجوع به صیانة شود.
صیانة. [ ن َ ] ( ع مص )نگه داشتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ). نگاه داشتن چیزی را. ( منتهی الارب ). صیانت : ادام اﷲ تأییدهم و صیانة الجمیع. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 212 ). رجوع به صیانت شود. || برطرف سم ایستادن اسب از سودگی پای یا بی نعلی. ( منتهی الارب ).