مزه یافتن ٠ با نمک شدن ٠ نمکین و مطبوع شدن ٠
نمک گرفتن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نمک گرفتن. [ ن َ م َ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) مزه یافتن. بانمک شدن. نمکین و مطبوع شدن :
عشق از افلاس می گیرد نمک
عشق مفلس را سزد بی هیچ شک.
عشق از افلاس می گیرد نمک
عشق مفلس را سزد بی هیچ شک.
عطار.
|| نمک گرفتن کسی را؛ نمک گیر شدن.کلمات دیگر: