کلمه جو
صفحه اصلی

تنقید


مترادف تنقید : ایرادگیری، انتقاد، عیب جویی، نقادی ، تایید

متضاد تنقید : تحسین، ستایش

فارسی به انگلیسی

criticism, dig

criticism, declaration, demand, order, telling


criticism


مترادف و متضاد

۱. ایرادگیری، انتقاد، عیبجویی، نقادی ≠ تحسین، ستایش
۲. تایید


ایرادگیری، انتقاد، عیب‌جویی، نقادی ≠ تحسین، ستایش


فرهنگ فارسی

تمیزدادن، عیوب ومحاسن کلام
( مصدر ) جمع:تنقیدات . توضیح این کلمه که در فارسی متداول گردیده در عربی نیامده و استعمال آنرا غیر فصیح دانند .
ماخوذ از تازی بمعنی تنقاد و انتقاد که بواسطه عمل اماله تقید می گویند مانند اعنماد و اعتمید و کتاب و کتیب .

لغت نامه دهخدا

تنقید. [ ت َ ] ( ازع ، اِمص ) مأخوذ از تازی ، بمعنی تنقاد و انتقاد که بواسطه عمل اماله تنقید می گویند، مانند اعتماد و اعتمید و کتاب و کتیب. ( ناظم الاطباء ). تنقید غلط است وصحیح آن نقد و انتقاد است. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). مرحوم ناظم الاطباء در ذیل کلمه تفریس شرحی آورده و بر آنست که تنقید ممال تنقاد است که فارسی زبانان آنرا متداول ساخته اند. رجوع به تنقاد و تفریس شود.

فرهنگ عمید

۱. انتقاد.
۲. تمیز دادن عیوب و محاسن کلام.


کلمات دیگر: