مترادف تنفیذ کردن : نافذگردانیدن، اجرا کردن، روان کردن حکم، فرمان، امضاء کردن حکم، استوار گردانیدن، تایید کردن، نفوذ کردن
تنفیذ کردن
مترادف تنفیذ کردن : نافذگردانیدن، اجرا کردن، روان کردن حکم، فرمان، امضاء کردن حکم، استوار گردانیدن، تایید کردن، نفوذ کردن
فارسی به انگلیسی
to authorize, to confirm
authorize
مترادف و متضاد
معتبر ساختن، قانونی کردن، قانونی شناختن، تنفیذ کردن
نافذگردانیدن
اجرا کردن، روان کردن(حکم، فرمان)
امضاء کردن (حکم، فرمان)
استوار گردانیدن، تایید کردن
نفوذ کردن
۱. نافذگردانیدن
۲. اجرا کردن، روان کردن(حکم، فرمان)
۳. امضاء کردن (حکم، فرمان)
۴. استوار گردانیدن، تایید کردن
۵. نفوذ کردن
کلمات دیگر: