کلمه جو
صفحه اصلی

سیاه رو


مترادف سیاه رو : سیه رو، گناه کار، بزه کار، شرمنده، خجل

فارسی به انگلیسی

disgraced, put to shame

مترادف و متضاد

disgraced (صفت)
سیاه رو

dishonored (صفت)
سیاه رو

stained (صفت)
سیاه رو، لک دار

فرهنگ معین

(ص مر. ) کنایه از: بی آبرو.

لغت نامه دهخدا

سیاه رو. ( ص مرکب ) بی آبرو. رسوا.بی عزت. ( ناظم الاطباء ). روسیاه. شرمنده :
با اینکه از او سیاه رویم
هم هندوک سیاه اویم.
نظامی.
رجوع به سیاه روی شود.

فرهنگ عمید

۱. کسی که چهره اش سیاه باشد.
۲. [مجاز] عاصی، گناهکار.
۳. رسوا.
۴. شرمنده. * روسیاه.


کلمات دیگر: