کلمه جو
صفحه اصلی

بنجل


مترادف بنجل : به دردنخور، بی ارزش، بی مصرف، ته مانده بساط، متاع وازده، کالای پست، نامرغوب

متضاد بنجل : لوکس

فارسی به انگلیسی

raunchy, base, cheap, crap, crappy, crummy, execrable, gimcrack, inferior, shoddy, jerry-built, miserable, paltry, schlocky, second-rate, sleazy, substandard, tat, third-rate, wretched, cheesy, cockamamie, punk, schlock, chintzy, two-bit, unsalable or dead stock, drug in the market

unsalable or dead stock, drug in the market


base, cheap, crap, crappy, crummy, execrable, gimcrack, inferior, shoddy, jerry-built, miserable, paltry, schlocky, second-rate, sleazy, substandard, tat, third-rate, wretched


مترادف و متضاد

junky (اسم)
بنجل

peddling (اسم)
بنجل

به‌دردنخور، بی‌ارزش، بی‌مصرف، ته‌مانده بساط، متاع وازده، کالای‌پست، نامرغوب ≠ لوکس


فرهنگ فارسی

جنس نامرغوب، کالای وازده وپست که خریدارندارد
( صفت ) ۱ - ته ماند. بساط . ۲ - متاع وازده که مشتری نداشته باشد کالای پست .

فرهنگ معین

(بُ جُ ) (ص . ) (عا. ) کالایی که به فروش نر فته و روی دست صاحبش مانده باشد.

لغت نامه دهخدا

بنجل. [ ب ُ ج ُ ] ( ص ) در تداول عوام ، قسمت کم و بد باقیمانده از چیزی بسیار. آنچه از مالهای بد که در دکان مانده و بفروش نمیرود. اشیاء بی فائده و خراب. باقیمانده و برجای مانده. بد و پست از چیزها یا چیزی. ته مانده های بد چیزها. ردی از جنسی. نفایه. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
- بنجل آب کردن ؛ چیزهای بی مصرف را بفروش رسانیدن.چیز بی مصرف و نامرغوب و بی ارز را بفروش رسانیدن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ عمید

کالای وازده و پست که خریدار نداشته باشد، جنس نامرغوب.

واژه نامه بختیاریکا

( بنُجل ) بار و بندیل؛ اساس

پیشنهاد کاربران

بُنجُل - با بنجول دواملایی است! -
تَتَمّه بساط

انداختنی

● بُنجُل: صفتی است برای هر نوع کالای بی کیفیّت و بی ارزش و نامرغوبی که در دست فروشنده اش مانده و خریداری نداشته باشد.

بارِ قند ( گویش تهرانی )

بنجل از دو کلمه بن و جل ساخته شده است بن به معنی ته و جل چیزی که روی الاغ و اسب میاندازند جهت بردن بار . . و با هم به معنی ته بار یا چیزی که ته بار الاغ مانده باشد بعد از فروش و زیاد مرغوب نباشد . . ته مانده بار الاغ


کلمات دیگر: