برابر پارسی : خانه، ساختمان، سرا
بناء
برابر پارسی : خانه، ساختمان، سرا
فارسی به انگلیسی
عربی به فارسی
سازنده , خانه ساز , ساختمان , عمارت , بنا , بناي سنگ کار , عضو فراموشخانه , فراماسون , باسنگ ساختن , بناکردن , بنايي
مترادف و متضاد
لغت نامه دهخدا
بناء. [ ب ِ ] ( ع مص ) برآوردن خانه. ( آنندراج ) ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ). بنا کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان القرآن ). || زن بخانه آوردن. ( آنندراج )( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( کشاف اصطلاحات الفنون ) ( تاج المصادر بیهقی ). || نیکوئی کردن با مرد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || چسبیدن کمان به زه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || فربه کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || رویانیدن و افزودن گوشت را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ( ع اِ ) خانه. ج ، اَبنیه. جج ، اَبنیات. ( منتهی الارب ). || ( ع ص ) بناکرده شده چون خیمه و خانه. ( ترجمان القرآن ). مبنی. ج ، ابنیه. ( از اقرب الموارد ). || ( اصطلاح نحو ) بی اعراب بودن کلمه. ( آنندراج ). بی اعراب کردن لفظ را. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). بودن آخر کلمه بر یک حالت از سکون و حرکت بدون عامل. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). عدم تغییر آخر کلمه به اختلاف عوامل. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). || ( اصطلاح صرف ) هیأتی که برای لفظ بر اثر ترتیب حروف و حرکات و سکنات بحاصل می آید. و آن را صیغه و وزن نیز گویند. وبناء کلمات بنزد علماء ادب سه قسم است : ثلاثی ، رباعی ، خماسی. چه اگر حروف اصلی کلمه سه حرف باشد ثلاثی و اگر چهار حرف باشد رباعی و اگر پنج حرف باشد خماسی است و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود. || ( اصطلاح فقه ) تجدید نکردن تحریمه آخر است و به اتمام رساندن بقیه نمازی است که نمازگزار را حدثی در تحریمه اول بهم رسیده باشد. ( کشاف اصطلاحات الفنون ).
بناء. [ ب ِ ] (ع مص ) برآوردن خانه . (آنندراج ) (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). بنا کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ). || زن بخانه آوردن . (آنندراج )(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (کشاف اصطلاحات الفنون ) (تاج المصادر بیهقی ). || نیکوئی کردن با مرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || چسبیدن کمان به زه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || فربه کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || رویانیدن و افزودن گوشت را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (ع اِ) خانه . ج ، اَبنیه . جج ، اَبنیات . (منتهی الارب ). || (ع ص ) بناکرده شده چون خیمه و خانه . (ترجمان القرآن ). مبنی . ج ، ابنیه . (از اقرب الموارد). || (اصطلاح نحو) بی اعراب بودن کلمه . (آنندراج ). بی اعراب کردن لفظ را. (کشاف اصطلاحات الفنون ). بودن آخر کلمه بر یک حالت از سکون و حرکت بدون عامل . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عدم تغییر آخر کلمه به اختلاف عوامل . (کشاف اصطلاحات الفنون ). || (اصطلاح صرف ) هیأتی که برای لفظ بر اثر ترتیب حروف و حرکات و سکنات بحاصل می آید. و آن را صیغه و وزن نیز گویند. وبناء کلمات بنزد علماء ادب سه قسم است : ثلاثی ، رباعی ، خماسی . چه اگر حروف اصلی کلمه سه حرف باشد ثلاثی و اگر چهار حرف باشد رباعی و اگر پنج حرف باشد خماسی است و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود. || (اصطلاح فقه ) تجدید نکردن تحریمه ٔ آخر است و به اتمام رساندن بقیه ٔ نمازی است که نمازگزار را حدثی در تحریمه ٔ اول بهم رسیده باشد. (کشاف اصطلاحات الفنون ).
دانشنامه اسلامی
معنی بَنَّاءٍ: بنّا-کسی که بنا (هر ساختمانی که بر آن قبه و بارگاه گذارند)را می سازد
ریشه کلمه:
بنی (۲۰ بار)
بَنی و بناء و بنیة و بنایة، همه مصدر و به معنی بنا ساختن است، بناء چنان که قاموس و مفردات تصریح کرده به معنی مفعول (مبنی) نیز آمده است و بناء کسی است که بنا کردن میداند. 1- ، آیا شما از حیث خلقت محکمترید یا آسمان که ساخت آن را ، ظاهراً مراد از «بناء» مصدر به معنی مفعول است یعنی: زمین را برای شما گسترده و آسمان را بنائی قرار داد برای سلیمان هر شیطانِ بناء و غواص را مسخّر کردیم که برای وی بنا میساختند و در دریا غوّاصی میکردند. 2- اهل لغت و تفسیر، بنیان را مصدر گفتهاند ولی ظاهراً این کلمه در قرآن همه جا به معنای مفعول (مبنی) به کار رفته است مثل ، آیا آنکه بنای خویش را بر تقوای خدا و رضای او پایه نهاده بهتر است یا آنکه بنای خود بر کنار سیلگاه فرو ریختنی پایه نهاده است؟ در المنار ذیل همین آیه گوید: بنیان مصدر است مثل عمران و غفران و از آن بنا اراده شود مانند خانه و مسجد و در اینجا بنا مراد است. و نظیر این آیه است آیه 21 کهف و غیره. 3- این آیه در حالات ابراهیم «علیه السلام» است و ظاهرش آنست که: گفتند برای او بنائی بسازید پس او را در آشتی اندازید. بعضی احتمال دادهاند که مراد از بت شکستن است و ضمیر «له» به عمل بر میگردد: یعنی رای آن کار (بت شکنی و اهانت به خدایان) قانون مخصوصی (سوزاندن به آتش) جعل کنید پس او را درآتش اندازید. 4- کسانی که پیش از آنها بودند مکر کردند خدا از پایههای بنایشان آمد، تا سقف از فوقشان بر آنها افتاد، آمدن خدا، آمدن دستور اوست. ناگفته نماند: بنیان مفرد است و جمع نیست ولی بعضی گفتهاند که جمع بیانه است.
به طور کلّی بروز خلل غیر مبطل در اثنای عمل عبادی پیوسته، مانع صحّت و اتمام آن نخواهد شد. در ذیل به نمونه هایی از مصادیق و مسائل آن اشاره می شود.
← عروض خواب بر مؤذن در وسط اذان
در قرائت و اذکار نماز رعایت بناء کلمه واجب است؛ بدین معنا که کلمۀ مبنی، حرکت داده نمی شود و اگر مبنی بر حرکت ضمّه، فتحه یا کسره است حرکت دیگری داده نمی شود هرچند آن حرکت مقتضای عاملی باشد که بر سر آن درآمده است.