اوازه، سابقه، شهرت، اعتبار، خوشنامی، اب رو، اشتهار، نیکنامی
glory(اسم)
عظمت، افتخار، شهرت، مباهات، سر بلندی، شکوه، عزت، جلال، فخر، اشتهار، نور
renown(اسم)
اوازه، نام، شهرت، اشتهار، صیت
popularization(اسم)
تعمیم، اشتهار، محبوب سازی
repute(اسم)
سابقه، اشتهار
reputability(اسم)
اعتبار، اشتهار، قابلیت اشتهار
فرهنگ فارسی
آشکارکردن، آشکارشدن، شهرت یافتن، مشهوربودن، نامبردارشدن ، ناموری ( مصدر ) ۱ - آشکار گردیدن آوازه در افتادن . ۲ - نامبردار شدن معروف گردیدن . ۳ - ( اسم ) نامبرداری شهرت ناموری . جمع : اشتهارات .
فرهنگ معین
(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) معروف گردیدن . ۲ - (اِمص . ) شهرت .
لغت نامه دهخدا
اشتهار. [ اِ ت ِ] ( ع مص ) آشکارا کردن و آشکارا شدن. یقال : اشتهره فاشتهر. ( منتهی الارب ). لازم و متعدی است. گویند فلان را فضیلتی است که مردم آنرا شهرت داده اند. و هم گویند: فلان به فضل مشهور شده است. ( از اقرب الموارد ). در فارسی به معانی شهرت و ناموری و معروفیت بکار می رود.