مترادف تنافس : خودنمایی، تظاهر، رقابت، هم چشمی، خودنمایی کردن، رقابت کردن، هم چشمی کردن
تنافس
مترادف تنافس : خودنمایی، تظاهر، رقابت، هم چشمی، خودنمایی کردن، رقابت کردن، هم چشمی کردن
عربی به فارسی
رقابت کردن با , هم چشمي کردن , مسابقه دادن
رقابت , همچشمي , هم اوري
مترادف و متضاد
۱. خودنمایی، تظاهر
۲. رقابت، همچشمی
۳. خودنمایی کردن
۴. رقابت کردن، همچشمی کردن
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) خود نمایی کردن بهم نمایش دادن . ۲ - رغبت کردن در امری بسبب رقابت و پیش گرفتن برای وصول بدان بر یکدیگر . ۳ - ( اسم ) خود نمایی . جمع : تنافسات .
فرهنگ معین
(تَ فُ ) [ ع . ] (مص ل . ) رغبت کردن در کاری از روی رقابت و همچشمی به منظور پیشی گرفتن .
لغت نامه دهخدا
تنافس. [ ت َ ف ُ ] ( ع مص ) رغبت کردن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( دهار ) ( زوزنی ). رغبت کردن بطریق مبارات. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || باهم نفس زدن و فخر کردن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).
فرهنگ عمید
۱. افراط کردن در رقابت با یکدیگر.
۲. خودنمایی کردن.
۳. رغبت کردن در امری یا چیزی از روی رقابت و هم چشمی و برای آن بر یکدیگر پیشی گرفتن.
۲. خودنمایی کردن.
۳. رغبت کردن در امری یا چیزی از روی رقابت و هم چشمی و برای آن بر یکدیگر پیشی گرفتن.
پیشنهاد کاربران
مسابقه برای رسیدن به یک چیز خوب
کلمات دیگر: