برابر پارسی : شکیب گزیدن، دست از کار کشیدن
اعتصاب کردن
برابر پارسی : شکیب گزیدن، دست از کار کشیدن
فارسی به انگلیسی
to strike, to go on strike
strike
فارسی به عربی
ضربة
مترادف و متضاد
ترک گفتن، اعتصاب کردن، قال گذاشتن، کاری را ناگهان ترک کردن
زدن، ضرب زدن، ضربت زدن، ضربه زدن، خوردن، خطور کردن، اعتصاب کردن، خوردن به، به خاطر خطور کردن، سکه ضرب کردن
خاموش شدن، دست کشیدن از، بیرون رفتن، چاپ یا منتشر شدن، اعتصاب کردن
بستن، نرده کشیدن، اعتصاب کردن، افسار کردن، مراقبت کردن، جلو کسی راه رفتن یا ایستادن
پیشنهاد کاربران
دست از کار کشیدن به صورت گروهی برای نشان دادن اعتراض خود و رسیدن به هدف معیّن
انجام ندادن کاری برای رسیدن به خواسته خود
یعنی دست از کار کشیدن
کلمات دیگر: