کلمه جو
صفحه اصلی

تناسل


مترادف تناسل : توالد، تولید مثل، خلق، زادوولد، زه وزا، زایش، فرزند زادن، زادوولد کردن

برابر پارسی : زادن، زایش

فارسی به انگلیسی

reproduction

مترادف و متضاد

فرزند زادن، زادوولد کردن، فرزند زادن


توالد، تولید مثل، خلق، زادوولد، زه‌وزا، زایش


۱. توالد، تولید مثل، خلق، زادوولد، زهوزا، زایش
۲. فرزند زادن، زادوولد کردن، فرزند زادن


فرهنگ فارسی

ایجادنسل کردن، فرزندزادن، اولادزیادکردن، آلت تناسل:درمردبیضه وذکرودرزن فرج ورحم
۱- ( مصدر )پدید آوردن نسلزاد و زه کردن زه و زا کردن.۲- ( اسم ) زاد و زده ایجاد نسل . یا آلت تناسل . ( درمرد ) شرم مرد آلت رجولیت ( در زن ) شرم زن فرج .

فرهنگ معین

(تَ سُ ) [ ع . ] (مص ل . ) فرزند زادن ، تولید نسل .

لغت نامه دهخدا

تناسل. [ ت َ س ُ] ( ع مص ) زه و زاد پدید آمدن. ( زوزنی ). از یکدیگر زادن. ( منتهی الارب ) ( از دهار ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). از هم زائیدن. ( غیاث اللغات ) : هرکه خدمت... کسی را کند که قدر آن نداند همچنان آن کس است که بصورت گرمابه بهوس تناسل عشق آرد. ( کلیله و دمنه ). تا دامن قیامت از توالد و تناسل ایشان مؤمن و مؤمنه می زاید. ( کلیله و دمنه ). بقاء ذات تو بدوام تناسل ما متعلق است. ( کلیله و دمنه ).
ور مزاج گوهران را از تناسل باز داشت
طبع کافوری که وقت مهرگان افشانده اند.
خاقانی.
از تناسل عدد لشکر او بیش کنند
این زن و مرد که با نفع و ضر آمیخته اند.
خاقانی.

فرهنگ عمید

ایجاد نسل کردن، فرزند زادن، اولاد زیاد کردن.


کلمات دیگر: