کلمه جو
صفحه اصلی

تن اسایی


مترادف تن اسایی : ( تن آسایی ) تنبلی، تن پروری، کاهلی، لاقیدی ، رفاه جویی، رفاه طلبی

متضاد تن اسایی : ( تن آسایی ) کوشایی، تلاشگری، جهد

فارسی به انگلیسی

self-indulgence

فارسی به عربی

راحة , غرفة الجلوس

مترادف و متضاد

indolence (اسم)
سستی، رخوت، تنبلی، راحت طلبی، تن اسایی

lounge (اسم)
صندلی راحتی، سالن، تن اسایی، سالن استراحت، محل استراحت، اطاق استراحت، وقت گذرانی به بطالت

leisure (اسم)
فرصت، مجال، اسودگی، تن اسایی، فراغت، وقت کافی

self-complacency (اسم)
تن اسایی، خود خوشایندی، از خود راضی گری

فرهنگ فارسی

( تن آسائی ) رفه

لغت نامه دهخدا

( تن آسائی ) تن آسائی. [ ت َ ] ( حامص مرکب ) رفه.( منتهی الارب ). تن آسانی. ( ناظم الاطباء ) :
تن آسائی و کاهلی دور کن
بکوش و ز رنج تنت سور کن.
فردوسی.
تن آسائی خویش جستن در این
نه افروزش تاج و تخت و نگین.
فردوسی.
چه جستن جز ازتخت و تاج و نگین
تن آسائی و گنج ایران زمین.
فردوسی.
بهشت تن آسائی آنگه خوری
که بر دوزخ نیستی بگذری.
سعدی ( بوستان ).
رجوع به تن آسائی شود.

فرهنگ عمید

( تن آسایی ) ۱. آسودگی، آسایش.
۲. تن پروری.

پیشنهاد کاربران

تن پروری


کلمات دیگر: