مترادف مراجعه : احاله، بازگشت، رجوع، رجوع کردن
برابر پارسی : بازگشت، آمده، رفته
reference, resourse
approach
بازديد , تجديد نظر , رژه , نشريه , مجله , سان ديدن , بازديد کردن , انتقاد کردن , مقالا ت انتقادي نوشتن , بازبين , دوره کردن
احاله، بازگشت، رجوع
رجوع کردن
۱. احاله، بازگشت، رجوع
۲. رجوع کردن
مراجعة. [ م ُ ج َ ع َ ] (ع مص ) بازگردانیدن کسی را سخن . (از منتهی الارب ). اعاده ٔ کلام . (از متن اللغة). با کسی سخن وا گردانیدن . (فرهنگ خطی ): راجعه الکلام ؛ حاوره ایاه . (اقرب الموارد). و راجع الکلام مراجعة و رجاعاً؛ اعاده ، و راجعه ایاه ؛ عاوده . (متن اللغة). || بازگردیدن ناقه از یک نوع سیرو رفتار به نوعی دیگر. (از منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || با کسی واگردیدن در چیزی . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || زن را به خانه آوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || زن مطلقه را بعد از طلاق رجوع کردن و به خود بازگرداندن . رجاع . (از متن اللغة). آوردن زن را به خانه بعد از آنکه طلاق داده شده است . (فرهنگ خطی ).
بازگشت