کلمه جو
صفحه اصلی

مراجعه


مترادف مراجعه : احاله، بازگشت، رجوع، رجوع کردن

برابر پارسی : بازگشت، آمده، رفته

فارسی به انگلیسی

reference, recourse, approach, resourse

reference, resourse


approach


فارسی به عربی

احترام

عربی به فارسی

بازديد , تجديد نظر , رژه , نشريه , مجله , سان ديدن , بازديد کردن , انتقاد کردن , مقالا ت انتقادي نوشتن , بازبين , دوره کردن


مترادف و متضاد

reference (اسم)
عطف، باز گشت، ارجاع، مراجعه، رجوع، کتاب بس خوان

recourse (اسم)
چاره، وسیله، پاتوغ، اعاده، توسل، مراجعه

returning (اسم)
عودت، مراجعه

resort (اسم)
پناه گاه، پاتوغ، میعادگاه، مفر، محل استراحت، مامن، مراجعه، ملجا، رفت و آمد مکرر، ملاقات مکرر

referral (اسم)
اشاره، مراجعه، رجوع

remarrying a divorced woman (اسم)
مراجعه

احاله، بازگشت، رجوع


رجوع کردن


۱. احاله، بازگشت، رجوع
۲. رجوع کردن


فرهنگ فارسی

۱- ( مصدر ) رجوع کردن . ۲- باز گشتن . ۳- ( اسم ) رجوع . ۴- بازگشت . توضیح بمعنی ۲ و ۴ غالبا مراجعت بکاررود جمع : مراجعات . ۵ - آنست که شاعر در یک مصراع یا یک بیت مطلبی را بطریق پرسش و پاسخ بیاورد سوال و جواب .
بازگشت

فرهنگ معین

(مُ جَ عَ یا عِ ) [ ع . مراجعة ] (مص ل . ) رجوع کردن ، بازگشتن ، رفتن به جایی یا نزد کسی برای انجام کاری .

لغت نامه دهخدا

مراجعه. [ م ُ ج ِ ع َ / ع ِ ] ( از ع اِمص ) بازآمدن. بازگشت. برگشتن. || رجوع کردن. دوباره رجوع کردن. بازدید. مطالعه : مراجعه به کتاب.
- مراجعه دادن ؛ رجوع دادن. حواله دادن.
- مراجعه کردن ؛ بازگشتن. بازآمدن.
- || رجوع کردن به کتاب یا نوشته ای. دوباره دیدن آن.

مراجعة. [ م ُ ج َ ع َ ] (ع مص ) بازگردانیدن کسی را سخن . (از منتهی الارب ). اعاده ٔ کلام . (از متن اللغة). با کسی سخن وا گردانیدن . (فرهنگ خطی ): راجعه الکلام ؛ حاوره ایاه . (اقرب الموارد). و راجع الکلام مراجعة و رجاعاً؛ اعاده ، و راجعه ایاه ؛ عاوده . (متن اللغة). || بازگردیدن ناقه از یک نوع سیرو رفتار به نوعی دیگر. (از منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || با کسی واگردیدن در چیزی . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || زن را به خانه آوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || زن مطلقه را بعد از طلاق رجوع کردن و به خود بازگرداندن . رجاع . (از متن اللغة). آوردن زن را به خانه بعد از آنکه طلاق داده شده است . (فرهنگ خطی ).


فرهنگ عمید

رجوع کردن به کسی یا چیزی.

فرهنگ فارسی ساره

بازگشت


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مراجعه، نقل پرسش و پاسخ صورت گرفته بین گوینده و شخص دیگر، به صورت موجز و جذاب را می گویند.
«مراجعه» از انواع اسلوب بدیعی قرآن و آن است که گوینده، گفت و گوی انجام شده به صورت پرسش و پاسخ میان خود و مخاطب را با عبارتی موجز و الفاظی جذاب نقل کند؛ مانند: (ققال انی جاعلک للناس اماما قال ومن ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین)؛ « خداوند به ابراهیم فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم. ابراهیم عرض کرد: از دودمان من (نیز امامانی قرار بده) خداوند فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی رسد» در بخشی از این آیه سه نوع مراجعه وجود دارد ۱. خبر و استخبار ؛ ۲. امر و نهی ؛ ۳. وعد و وعید .سیوطی می گوید: بهتر است گفته شود در این آیه پنج مراجعه وجود دارد: ۱. خبر و طلب؛ ۲. اثبات و نفی؛ ۳. تاکید و حذف؛ ۴. بشارت و انذار ؛ ۵. و وعد و وعید.

پیشنهاد کاربران

زفتن به یک جایی مثلا مراجعه به کتاب خانه

بازگشت، واگشت، پس گذشت، فریت، هانپد

( = رفتن به جایی. مانند: به دفتر x مراجعه کنید ) این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
هانپد hãnpad ( اوستایی: هانم پد hãnm - pad )
فَریَت faryat ( اوستایی: فْرَیَت fra - yat )

( = جستجو، دیدن. مانند: به کتاب x مراجعه نمایید ) این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
آوین ãvin ( اوستایی )
پَئیتید païtid ( اوستایی: پئیتی دی païti - di )
سودَم sudam ( اوستایی )

رو سو کردن
من به دفتر پست مراجعه کردم
من رو سوی دفتر پست کردم
واژه مراجعه از رجوع ساخته شده است و این واژه چه بسا که ایرانی باشد رو سو 》روجوع و این روش عرب است که با افزودن عین به واژه های ایرانی آنها را به کار می گیرد

آمده

آمده و آمدگان بجای مراجعه کننده، مراجعین ( مراجعه کنندگان )


کلمات دیگر: