کلمه جو
صفحه اصلی

مرتجع


مترادف مرتجع : کهنه پرست، محافظه کار، نوستیز، واپسگرا

متضاد مرتجع : پیشرو، نوگرا

برابر پارسی : کهنه پرست، کهنه پسند، بازگردنده

فارسی به انگلیسی

reactionary, tory

reactionary


reactionary, Tory


فارسی به عربی

الرجعی

مترادف و متضاد

reactionary (اسم)
مرتجع، ادم مرتجع

reactionist (اسم)
مرتجع

reactionary (صفت)
استبدادی، مرتجع، ارتجاعی، واکشنی

elastic (صفت)
فنری، کشسان، قابل ارتجاع، کش دار، مرتجع، سبک روح

صفت کهنه‌پرست، محافظه‌کار، نوستیز، واپسگرا ≠ پیشرو، نوگرا


کهنهپرست، محافظهکار، نوستیز، واپسگرا ≠ پیشرو، نوگرا


فرهنگ فارسی

بازگشت کننده، کهنه پسند، ضد متجدد
( اسم ) ۱- باز گردنده بازگشت کننده . ۲- آنکه طرفدار آداب و سنن قدیمی است مقابل متجدد جمع : مرتجعین .

فرهنگ معین

(مُ تَ جِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - بازگشت کننده . ۲ - کهنه پسند.

لغت نامه دهخدا

مرتجع. [ م ُ ت َ ج ِ ] ( ع ص ) بازگردنده. بازگشت کننده. ( فرهنگ فارسی معین ). نعت فاعلی است از ارتجاع. رجوع به ارتجاع در تمام معانی آن شود. || آن که طرفدار آداب و سنن قدیمی است ، مقابل متجدد. ( فرهنگ فارسی معین ). نامی است که در نیم قرن اخیر طرفداران انقلاب و تحولات شدید و سریع اجتماعی به محافظه کاران مخالف خویش داده اند، یعنی کسی که مایل به رجوع و بازگشت به قرون وسطی و طرفدار نظامات اجتماعی آن دوران است. مقابل متجدد و روشنفکر.

فرهنگ عمید

۱. [مقابلِ متجدّد] کهنه پسند.
۲. [قدیمی] بازگشت کننده.

فرهنگ فارسی ساره

واپسگرا


جدول کلمات

دگم

پیشنهاد کاربران

شب زده

متصلب

به کسی می گویند که روش خصمانه ای با ترقی، نویی، و پیشرفت داشته باشد و برای حفظ یا دوباره زنده کردن نظام فرسوده یا افکار کهنه و عقب مانده کوشش نماید


کلمات دیگر: