برابر پارسی : آمیزه ای
تلفیقی
برابر پارسی : آمیزه ای
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
تلفیقی
فرهنگ فارسی ساره
آمیزه ا
پیشنهاد کاربران
مخلوطی
یا ترکیبی از چند چیز
یا ترکیبی از چند چیز
رجوع به کلمه تلفیق با اضافه یک ( ی ) نسبتی. کلمه تلفقیق در لغت نامه مرحوم دهخدا اینگونه معنی شده است، تلفیق [ ت َ ] ( ع مص ) دو درز و یا دو سخن را بهم آوردن . ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . فراهم آوردن و ترتیب دادن . ( آنندراج ) . || سخن دیگران را ضمن سخن خود آوردن : از اشعار متقدمان بطریق استعارت تلفیقی نرفت . ( گلستان ) . || بربافتن و بیاراستن حدیث را. ( از ناظم الاطباء ) . دروغ و باطل گفتن ومطابق کردن . ( آنندراج ) . بیاراستن حدیث را و تمویه آن به باطل . ( از اقرب الموارد ) . || طلب کردن امری را و دست نیافتن بدان . ( از اقرب الموارد ) . || علمی که در آن از توفیق بین حدیثها که بظاهر با هم متنافی هستند بحث شود. ( از کشف الظنون ) .
به هم پیوسته
کلمات دیگر: