مترادف اشکال تراشی : انتقاد، ایرادگیری، بهانه تراشی، خرده گیری، سوسه، کارشکنی برابر پارسی : دشوار، دشواری، دشوارسازی | ( اِشکال تراشی ) دشوار
اشکال تراشی. [ اِ ت َ ] ( حامص مرکب ) ساختن اشکال در کارها. بهانه جوئی. سختگیری در کارها.- اشکال تراشی کردن ؛ بهانه جویی کردن.