کلمه جو
صفحه اصلی

اعاده


مترادف اعاده : بازگردانی، بازگشت، تکرار، جبران، عودت، واپس

فارسی به انگلیسی

restitution, restoration, retrieval, giving back, returning, re - establishment

giving back, returning, re - establishment


restitution, restoration, retrieval


فارسی به عربی

تکرار , کساد

عربی به فارسی

دوباره گفتن , تکرار کردن , دوباره انجام دادن , دوباره ساختن , تکرار , تجديد , باز گفتن , بازگو کردن , بازگو , باز انجام


مترادف و متضاد

recourse (اسم)
چاره، وسیله، پاتوغ، اعاده، توسل، مراجعه

restoration (اسم)
ترمیم، تجدید، اعاده، استرداد، استقرار مجدد، بازگرداندن

restitution (اسم)
جبران، تلافی، غرامت، اعاده، بازگردانی، ارتجاع

return (اسم)
برگشت، باز گشت، بازگشتن، عودت، اعاده، رجعت، مراجعت

rebound (اسم)
واکنش، اعاده

recession (اسم)
باز گشت، کسادی، هرس، اعاده، بحران اقتصادی، پس رفت

repetition (اسم)
تجدید، تکرار، باز گویی، باز گو، اعاده، باز انجام

بازگردانی، بازگشت، تکرار، جبران، عودت، واپس


فرهنگ فارسی

اعادت: بازگردانیدن، برگردانیدن، چیزی رابجای خودبازگردانیدن، ازسرگرفتن، دوباره گفتن سخن
۱ - ( مصدر ) بازگفتن دوباره گفتن ۲ - باز گردانیدن ( چیزی را بجای خود ) باز آوردن بر گرداندن . ۳ - ( اسم ) برگشت . یا اعاد. حیثیت . رد کردن حقوق و اعتبارات مجرم که بسبب جرم سلب شده بدو .
مکرر کردن . ماخوذ از تازی دوباره مکرر کردن . مثال دیروز هر چه مطلب خود را اعاده کردم کسی گوش نداد . تکرار کردن . از نو کردن . از سر کردن بار دوم کردن . باز کردن . یا باز گفتن . باز گفتن از منتخب و کنز . اعادت . اعاده . یا برگردانیدن برگرداندن .

فرهنگ معین

(اِ دِ ) [ ع . اعادة ] ۱ - (مص م . ) بازگفتن ، از سر گرفتن . ۲ - بازگردانیدن . ۳ - (اِمص . ) برگشت .

لغت نامه دهخدا

اعادة. [ اِ دَ ] (ع مص ) بازگردانیدن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل ص 15). چیزی را بجای خود بازگردانیدن . (ناظم الاطباء). اعادة چیزی به جایی ؛ بازگردانیدن آن . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). بازبردن چیزی را. برگردانیدن به جایی . (از متن اللغة). || اعادة سخن ؛ تکرار آن . (از اقرب الموارد). تکرار چیزی یا سخنی پیاپی . (از متن اللغة). دوباره گفتن سخن . (ناظم الاطباء). || اعاده ٔ چیزی ؛آن را عادت خود ساختن . (از اقرب الموارد). عادت شدن چیزی برای کسی . (از متن اللغة). خوی گرفتن بچیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). توانایی و طاقت پیدا کردن بر کاری بسبب عادت کردن بدان . (از اقرب الموارد).
- فلان مایعید و مایبدی ٔ ؛ هر گاه چاره ای نباشد چنین گویند. (از اقرب الموارد).


اعاده. [ اِ دَ ] ( ع مص ) مکرر کردن. ( فرهنگ نظام ). دوباره. ( ناظم الاطباء ). مکرر کردن : دیروز هرچه مطلب خود را اعاده کردم کسی گوش نداد. ( فرهنگ نظام ). تکرار کردن. از نو کردن. از سر کردن. بار دوم کردن. باز کردن. ( یادداشت مؤلف ) : یکی از ملوک را مرضی هائل بود که اعاده ذکر آن ناکردن اولیتر. ( گلستان ). || بازگفتن. ( یادداشت مؤلف ).( از منتخب ) ( کنز ) ( غیاث ) ( آنندراج ). اعادت. اعادة. رجوع به دو صورت مذکور شود. || برگردانیدن. برگرداندن. ( یادداشت مؤلف ). بازگردانیدن. ( یادداشت مؤلف ). واگردانیدن. ( یادداشت مؤلف ). واگردانیدن.( زوزنی ). عود دادن. ( فرهنگ نظام ). واگردانیدن. ( زوزنی ). بازگردانیدن. ( از منتخب ) ( از کنز ) ( غیاث ) ( فرهنگ نظام ) ( از تاج المصادر بیهقی ) ( آنندراج ). لفظ مذکور در عربی با حرف تاء اعادت است ولی در فارسی با تاء( اعادت ) و با هاء ملفوظ ( اعاده ) و با هاء زاید هر سه استعمال می شود اما استعمال با حرف تاء در غیر تکلم است. ( فرهنگ نظام ). || بازگشت. ( ناظم الاطباء ). || بازداشت خواستن کسی را. ( تاج المصادر بیهقی ). || در تداول دانش بدیع، اعاده از هنرهای لفظی «محسنات بدیعی » است ، چنانکه لفظی را برای تأکید اعاده کنند با امکان بی نیازی از آن همچون آیه «الذین کذّبوا شعیباً کأن لم یغنوا فیها الذین کذّبوا شعیباً کانوا هم الخاسرین » ( قرآن 92/7 )؛ همانا اعاده کلمه موصول و صله «الذین کذبوا شعیباً» آن با امکان بی نیازی از آن برای تأکید و اهتمام بمضمون دو جمله و اظهار این است که هر یک مقصودند بالذات و مستقل اند علیحده. و چنانکه در قول منوچهری :
ماند ورشان بمطرب کوفی
ماند ورشان بمقری بصری.
اعاده جمله برای اهتمام هر یک از دو تشبیه است. و چنانکه در قول رودکی :
چومیر ابونصر آنجا برون کشد شمشیر
چو میر ابونصر آنجا ببر کند خفتان.
( از هنجار گفتار ص 297 ).
و رجوع به تأکید لفظی از نظر نحو شود. || در زبان فارسی دو گونه اعاده می توان یافت : 1 - نخست اعاده عین کلمه یا جمله از نظر تأکید که آن را تأکید لفظی گویند چون : گفتم برو، گفتم برو. یا برگرد، برگرد. یا در پاسخ کسی که گوید چه را خواستی ؟ گویند: کتاب را کتاب را. و در نوشته های شاعران و نویسندگان نیز شاهدهای فراوان می توان بدست آورد. 2 - اعاده با تکرار فاعل یا مفعول یا یکی دیگر از اجزای سخن در جمله های دراز چنانکه بیهقی آرد: «از فقیه بوحنیفه اسکافی درخواستم قصیده ای گفت ، بجهت گذشته شدن سلطان محمود و آمدن امیرمحمد بر تخت و مملکت گرفتن مسعود، و بغایت نیکو گفت و فالی زده بودم که چون بی صلت و مشاهره ، این چنین قصیده گوید اگر پادشاهی به وی اقبال کند ابوحنیفه سخن به چه جایگاه رساند». ( ص 380 چ فیاض ). و در بلعمی و داراب نامه و سمک عیار و دیگر متنهانیز این شیوه متداول است ، بویژه در جمله های بزرگ تاخاطر خواننده مشوش نشود. رجوع به مقاله «شیوه ای درنثر قدیم » بقلم پروین گنابادی در مجله ماهنامه فرهنگ شماره پنجم و ششم خردادماه 1341 هَ. ش. شود. || در نزد فقیهان شافعی عبارت از اقسام حکم است به اعتبار متعلق آن که فعل یا کار است و آن عملی است که بهنگام گزاردن یا ادای آن بار دوم انجام پذیرد ازینرو که در بار نخست خللی بدان راه یافته است و برخی گویند بسبب عذری انجام می گیرد، چنانکه نمازگزار منفرد هر گاه بار دیگر با جماعت نماز گزارد، این عمل دوم وی اعادت خواهد بود زیرا فضیلت جویی عذری است بجز عمل نخست ،چه خللی در آن نیست. این گفته صاحب عضدی و صاحب کشف البرذوی است. برخی از اصولیان گفته اند: ادا یا گزاردن از نظر شرع تسلیم عین واجب در وقت معین آن و قضاء از نظر شرع تسلیم مثل واجب در غیر وقت معین آن است و اعادت اتیان مثل واجب بر صفت کمال باشد چنانکه هر گاه بر مکلف عملی موصوف بصفتی واجب باشد و آن را بر وجه نقصان فاحش ادا کند اعادت آن بر وی واجب می شود و این اعادت بعین اتیان مثل اول بر صفت کمال است. چنین است در کتاب میزان. بنابراین هر گاه عملی را دوباره در وقت یا خارج از وقت انجام دهد آن را اعادت نامند. سپس صاحب کشف البرذوی آرد: هر گاه اعادت واجب باشد چنانکه عمل نخست بفساد انجام گیرد همچون ترک قرائت یا در مثل ترک رکنی از نماز، در این صورت داخل در اداء یا قضاء ( فریضه ) خواهد بود زیرا بعلت فساد راه یافتن به عمل نخست از نظر شرع در حکم عدم قرار می گیرد و ازینرو اگر آن را در وقت انجام دهد اداء یا گزاردن خواهد بود و اگر در خارج از وقت به انجام دادن آن قیام کند آن را باید در حکم قضا شمرد. و هر گاه اعادت واجب نباشد چنانکه عمل نخست ناقص انجام گیرد نه فاسد، همچون ترک کردن کسی چیزی را در نماز که ترک آن سجده سهو را بر وی واجب کند، آن وقت عمل دوم در شمار اداء و قضا داخل نخواهد بود زیرا ادا و قضا از اقسام واجب به امراند چنین اعادتی واجب نیست و بنابراین عمل نخست در شمار واجب است نه دوم و دوم بمنزله سجده سهو است. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).

فرهنگ عمید

۱. بازگردانیدن، برگردانیدن، چیزی را به جای خود بازگردانیدن.
۲. از سر گرفتن.
۳. دوباره گفتن سخن، تکرار.

دانشنامه عمومی

اعاده در اصطلاح بدیع آن است که کلمه یا کلماتی در مصراع دوم و در جمله ای دیگر به قصد تأکید تکرار شود، بی آنکه از نظر درک مفهوم بدان نیازی باشد. مانند این بیت از رودکی
که چو میر ابونصر آنجا صرفاً برای تأکید تکرار شده است.

دانشنامه آزاد فارسی

اِعاده
(یا: اعادۀ معدوم؛ به معنای بازگردانیدن چیزی که نابود شده است) در اصطلاح متکلمان، اعاده دربرابر «اِبداء» و به دو معنا است: ۱. آفرینش دیگربارِ موجودات یا خلق دوبارۀ ممکنات. متکلمان معتقدند اوّلاً، به دلیل عدم امتناع عقلی، ثانیاً، به سبب توانایی خدا بر ممکنات، ثالثاً، به دلیل تصریح قرآن (یس، ۷۸ـ۸۱؛ روم، ۲۷) به امکان پیدایشِ جهانِ دیگر، اعاده ممکن خواهد بود؛ ۲. گردآوری پاره های جسم پس از پراکندگی آن ها و دمیدن حیات در آن (← آکل و مأکول، شبهه). اعاده به این معنا، اعادۀ مثل معدوم است. اعادۀ عین معدوم به دلایل «تَخَیُّل عدم در وجود» و «امتناع بازگشت زمان» و نیز به دلیل پاسخ خداوند به ابراهیم درباب چگونگی زنده کردن مردگان (بقره، ۲۶۰) ممکن نیست. هر دو تفسیر در میان اشاعره، معتزله و امامیه مدافعانی دارد. حکمای الهی و اکثر امامیه از تفسیر دوم دفاع کرده اند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ــ اعاده در دو معنا به کار رفته است:۱. انجام دوبارۀ عمل۲. بازگرداندن چیزی به جای اول آن.از اعاده به معنای نخست، در باب های طهارت، صلات، زکات و حج سخن رفته است. ــ اعاده، انجام دوباره عمل عبادی در وقت مخصوص آن است.
اعاده، مقابل ادا و قضا و به معنای انجام دوباره عبادت در وقت مخصوص آن است، مثل: به جا آوردن دوباره نماز صبح توسط کسی که در رکعات آن شک نموده است.
← تعریف بیضاوی
در مبحث اجزا در اصول، محور بحث این است که چنان چه «مامورٌ به» به صورت صحیح و مطلوب به جا آورده شود، آیا سبب اِجزا از امر آن می شود یا نه؛ در صورت اعتقاد به اِجزا، لازمه آن، سقوط اعاده در وقت، و سقوط قضا در خارج وقت است.
جهت های اعاده
اعاده یا به جهت وجود خلل در عمل اول است یا بدون آن.
← به جهت وجود خلل در عمل اول
...

[ویکی فقه] اعاده (اصول).
...

پیشنهاد کاربران

بازیافت

recuperative


کلمات دیگر: