تمکن. [ ت َ م َک ْ ک ُ] ( ع مص ) جای گرفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود. || برپای بودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). قائم شدن. ( غیاث اللغات )( آنندراج ). || گیاه مکنان روئیدن. ( از اقرب الموارد ). || منزلت یافتن نزد پادشاه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) : به روزگار وزارت خواجه بزرگ عبدالرزاق دام تمکنه ُ... ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 153 ). || دست یافتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( مجمل اللغة ). قادر شدن بر چیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). قادرشدن بر امری و ظفر یافتن بر آن. ( از اقرب الموارد ). || ( ع اِ ) جای گرفتگی و استوار شدگی و منزلت و قدرت و توانایی. ( ناظم الاطباء ) : از فرایض احکام جهانداری آن است که به تلافی خللها، پیش از تمکن خصم... مبادرت نموده شود. ( کلیله و دمنه ).