کلمه جو
صفحه اصلی

کنسرو کردن

فارسی به انگلیسی

can, pack, preserve, tin

مترادف و متضاد

put up (فعل)
بناء کردن، برگزیدن، کنار گذاردن، بسته بندی کردن، در ظرف گذاردن، کنسرو کردن، بیگودی بگیسو زدن


کلمات دیگر: