کلمه جو
صفحه اصلی

اسناد کردن

فارسی به انگلیسی

ascribe, to attribute or ascribe

to attribute or ascribe


ascribe


فارسی به عربی

انسب الیه

مترادف و متضاد

impute (فعل)
متهم کردن، دادن، نسبت دادن، بستن، اسناد کردن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) نسبت دادن چیزی بکسی .

لغت نامه دهخدا

اسناد کردن. [ اِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) نسبت کردن. اسناد دادن.


کلمات دیگر: