کلمه جو
صفحه اصلی

خویشتن شناسی

مترادف و متضاد

self-awareness (اسم)
خوداگاهی، اگاهی از خود، خویشتن شناسی

self-image (اسم)
خویشتن شناسی، تجسم نفس و اعمال خود، پیش خود مجسم سازی

فرهنگ فارسی

خودبینی خودپسندی

لغت نامه دهخدا

خویشتن شناسی. [ خوی / خی ت َ ش ِ ] ( حامص مرکب ) خودبینی. خودپسندی. تکبر. ( ناظم الاطباء ). || معرفةالنفس. ( یادداشت مؤلف ) : ماده گفت خویشتن شناسی نیکوست. ( کلیله و دمنه ).
در جدول این خط قیاسی
می کوش بخویشتن شناسی.
نظامی.
خویشتن شناسی نردبان بام معرفت است. ( دیباچه کلیات سعدی ). || حالت و عمل شناسنده حد خود و آنکه پا از گلیم خود بیرون نگذارد. وقوف به اندازه خود.وقوف بحدود خود. شناخت ارزش خود. شناخت حدود خود.


کلمات دیگر: