کلمه جو
صفحه اصلی

حیاه

عربی به فارسی

جان , زندگي , حيات , عمر , رمق , مدت , دوام , دوران زندگي , موجود , موجودات , حبس ابد


فرهنگ فارسی

زیستن . حیی .

لغت نامه دهخدا

حیاة. [ ح َ ] (ع مص ) زیستن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). حَیی َ یَحیی ̍ و حَی ّ و یحی به ادغام ، حیاة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). حیاة مصدر ثلاثی مجرد است لفیف مقرون در اصل حیوة بود بر وزن غلبه واو متحرک ماقبل مفتوح را به الف بدل کردند حیاة شد. لفظ حیات را در رسم الخط عربی حیوة نویسندالف را واو و تای فوقانی را مدور نگارند. (غیاث ).


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی حَیَاةِ: زندگی
ریشه کلمه:
حیی (۱۸۴ بار)


کلمات دیگر: