کلمه جو
صفحه اصلی

حیق

فرهنگ فارسی

آنچه در گیرد مردم را از مکروه فعل وی

لغت نامه دهخدا

حیق. [ ح َ ] ( ع اِ ) آنچه درگیرد مردم را از مکروه فعل وی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ( ع مص ) حُیوق. حَیَقان. احاطه کردن چیزی را. || کار کردن شمشیر در چیزی. || لازم شدن و واجب گشتن. || فرودآمدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || فرودآمدن بلا و مکروه. ( ترجمان عادل ) ( تاج المصادر بیهقی ).

دانشنامه عمومی

مختصات: ۳۸°۲۲′۵۸″شمالی ۴۷°۳۴′۵۲″شرقی / ۳۸٫۳۸۲۷۷۸°شمالی ۴۷٫۵۸۱۱۱۱°شرقی / 38.382778; 47.581111
حیق روستایی است که در استان اردبیل، شهرستان مشگین شهر، بخش مرکزی، دهستان مشگین غربی قرار دارد.
بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت این روستا ۱۲۳۷ نفر با ۲۸۷ خانوار بوده است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱۰(بار)


کلمات دیگر: