کلمه جو
صفحه اصلی

ملکاییه

لغت نامه دهخدا

ملکائیه. [ م َ ئی ی َ ] ( اِخ ) گروهی از ترسایان پیروان عقاید رسمی قسطنطنیه که در ممالک اسلامی نیز می زیستند و نام ملکائیه از ملک به معنی پادشاه مأخوذ است وچون به عیسویان روم شرقی به علت یگانگی مذهب تمایل داشتند در نزد مسلمانان مورد سؤظن بودند. صاحب بیان الادیان گوید: ایشان منسوبند به ملکا و بیشتر ترسایان بر مذهب ملکائی اند و گویند مسیح یک جوهر است پاک و در گوش مریم شد و از پهلوی راست او بیرون آمد و با او هیچ ممازجت نکرد و گویند روح در مریم چنان رفت که آب رود در ناودان و هر که خویش را از طعامهای دنیا صافی گرداند خدای را جل جلاله بیند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به ملکا و ملکانیه و ملکیه شود.

دانشنامه آزاد فارسی

مَلْکائیه (Melchite)
در سریانی به معنی «شاهی، شاهدوست»، فرقه ای مسیحی در سوریه، مصر، لبنان و فلسطین اشغالی. کلیسای ملکائی در قرون ۶ـ۷م در سوریه تأسیس شد و اکنون تابع کلیسای ارتُدوکس شرقاست. ملکائیان (برخلاف مارونیان) در شورای خالکدون(۴۵۱م) حاکمیت بیزانس را پذیرفتند. در ۱۷۵۴ جمعی از ملکائیان انشعاب کردند و با رم کلیسای یونیاترا تشکیل دادند.


کلمات دیگر: