افسون کردن , فريفتن , مسحور کردن , سحر کردن , جادو کردن , مسحور شدن , بدام عشق انداختن , مجذوب کردن , شيدا کردن , دلربايي کردن , شيفتن
اسحر
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
ساحرتر، جادوتر
جادوتر
جادوتر
لغت نامه دهخدا
اسحر. [ اَ ح َ ] ( ع ن تف ) نعت تفضیلی از ساحر. ساحرتر. جادوتر :
دوستی و وهم صد یوسف تند
اسحر از هاروت و ماروتست خود.
دوستی و وهم صد یوسف تند
اسحر از هاروت و ماروتست خود.
مولوی.
دانشنامه عمومی
خنگ
کلمات دیگر: