مترادف یدکی : اضافی، زاپاس، یدک
یدکی
مترادف یدکی : اضافی، زاپاس، یدک
فارسی به انگلیسی
spare
فارسی به عربی
احتیاطی , اضافی , عبوة جدیدة
مترادف و متضاد
ذخیره، سهم، مایه، نیا، پایه، کنده، تخته، تنه، قنداق تفنگ، سرمایه، موجودی، یدکی، سهمیه، در انبار، قنداق، موجودی کالا، مواشی، پیوندگیر، ته ساقه، دسته ریشه
ذخیره، مدارا، حفاظ، احتیاط، یدکی، اندوخته، پس نهاد
تعویض، یدکی
عوضی، لاغر، نازک، یدکی، نحیف، کم حرف
بسیار، اضافی، بزرگ، زائد، یدکی
اضافی، زاپاس، یدک
فرهنگ فارسی
اسباب یاابزاراضافه برای ماشینها
اسب جنیبت کتل
اسب جنیبت کتل
فرهنگ معین
(یَ دَ ) [ تر - فا. ] (ص . ) قطعات اضافی که برای جایگزین کردن قطعات خراب شدة یک دستگاه نگه داری می شود.
لغت نامه دهخدا
یدکی. [ ی َ دَ ] ( ص نسبی ) اسب جنیبت. کتل. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به یدک شود. || علی البدل. دومی از هر چیز که احتیاط را دارند تا اگر یکی تلف و تباه شود دیگری را به کار ببرند: قطعه های یدکی ماشین ، قطعه های یدکی اتومبیل ، تیغ یدکی. ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ عمید
١. ابزار یا قطعه ای اضافی که هرگاه ابزار یا قطعه ای مشابه خراب شود می توان به جای آن کار گذاشت.
٢. (اسم ) یدک.
٢. (اسم ) یدک.
جدول کلمات
زاپاس
پیشنهاد کاربران
کرچلینگ
کلمات دیگر: