کلمه جو
صفحه اصلی

یواش


برابر پارسی : آهسته

فارسی به انگلیسی

soft-spoken, slow, soft, gentle or gently, behindhand, slack, slow(ly), soft(ly)

slow(ly), soft(ly), gentle or gently


behindhand, slow, low, slack


فارسی به عربی

بطیی

مترادف و متضاد

slowly (قید)
بارامی، سست، باهستگی، یواش

فرهنگ فارسی

کلمه ترکی، آهسته، آرام
آهسته . ۱- یا یواش یواش. ۱- آهسته آهسته : یواش یواش آمد. ۲- بتدریج کم کم: پیره زن به چرب زبانی و حقه بازی خودش را توی دل دخترجاکرد قاتی کنیزها بود تا یواش یواش رازدار دختر شد.

فرهنگ معین

(یَ ) [ تر. ] (ق . ص . )آهسته ،آرام ، به نرمی .

لغت نامه دهخدا

یواش. [ ی َ ] ( ترکی ، ص ، ق ) آهسته و هموار. ( آنندراج ). آهسته و به ملایمت و نرمی. ( ناظم الاطباء ). نرم. خفی ( کار و رفتار و گفتار ). مقابل قایم. آهسته در رفتار. به مهل. آرام. همس. ( یادداشت مؤلف ).
- یواش یواش ؛ آهسته آهسته. به آهستگی. همساً. به همس. ( یادداشت مؤلف ).
- امثال :
یواش برو یواش برو که گربه شاخت نزنه .
|| به تدریج. کم کم. به رفق. به مرور.رفته رفته. ( یادداشت مؤلف ). || مخفیانه. در خفا. به نهانی. پنهانی. ( یادداشت مؤلف ). || ( اِ ) اسب کوتل و اسب نرم رفتار و ریاضت داده که لایق سواری بزرگان باشد. ( آنندراج ).

فرهنگ عمید

آهسته، آرام.

دانشنامه آزاد فارسی

یوآش. رجوع شود به:یهوآش

فرهنگ فارسی ساره

آهسته


گویش بختیاری

یواش، آهسته.


واژه نامه بختیاریکا

بی دُنگ

پیشنهاد کاربران

یوآش نام یکی از پادشاهان بنی اسرائیل هست که بلعمی راجع به او نوشته:� برخی او را انوش نامیدند و برخی یوآش. �

انوش یک اسم ترکی هست که میگین عبریه
رجوع به انوش تکین یا اونوش تکین

آسه!


کلمات دیگر: