هدیه دادن
فارسی به انگلیسی
To give a gift, to gift, to present, to bestow, to proffer, to propine, ro endow, to donate
فارسی به عربی
تبرع , هدیة
مترادف و متضاد
بخشیدن، هدیه دادن، اهداء کردن، هبه کردن
بخشیدن، هدیه دادن، پیشکش کردن، دارای استعداد کردن
فرهنگ فارسی
(مصدر ) پیشکشی دادن تحفهدادن : (( فراوان فرستاده راهدیه داد جهان دیدهازمروبرگشت شاد. ) ) (شا. لغ. )
هدیه
جملات نمونه
او خانهی خود را به یتیم خانه هدیه کرد
he gifted his house to the orphanage
لغت نامه دهخدا
هدیه دادن. [ هََ دْ / هَِ دْ ی َ / ی ِ دَ] ( مص مرکب ) هدیه کردن. بخشیدن. اهداء :
از آن هر یکی را بسی هدیه داد
ز درگاه منذر برفتند شاد.
جهاندیده از مرو برگشت شاد.
بسی دادش از هدیه شاهوار.
هدیه ها میداد هر درویش را
تا بیابد نطق مرغ خویش را.
از آن هر یکی را بسی هدیه داد
ز درگاه منذر برفتند شاد.
فردوسی.
فراوان فرستاده را هدیه دادجهاندیده از مرو برگشت شاد.
فردوسی.
بر او نیز کرد آفرین شهریاربسی دادش از هدیه شاهوار.
فردوسی.
بسیار هدیه از زر و نقره و سلاح بدادند. ( تاریخ بیهقی ).هدیه ها میداد هر درویش را
تا بیابد نطق مرغ خویش را.
مولوی.
رج__وع به هدیه شود.پیشنهاد کاربران
پیشکش کردن
اهدا. . . .
کلمات دیگر: