خیمه بر بستن، رخت بر بستن، کوچ کردن، هزیمت کردن
هزیمت کردن
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
شکست دادن و گریزاندن
لغت نامه دهخدا
هزیمت کردن. [ هََ م َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) شکست دادن و گریزاندن : بواسحاق را هزیمت کردند، وی بگریخت و مردمش بیشتر درماندند. ( تاریخ بیهقی ).
کلمات دیگر: