کلمه جو
صفحه اصلی

هذیان گفتن

فارسی به انگلیسی

to rave, to be delirious

فارسی به عربی

تهلوس

مترادف و متضاد

hallucinate (فعل)
اشتباه کردن، هذیان گفتن، حالت هذیانی پیدا کردن، هذیانی شدن، گرفتار اوهام و خیالات شدن

فرهنگ فارسی

(مصدر ) بیهودهگفتن درهنگام بیماری و جز آن : ((گفتی آنرا بخواب دیدستم یاکسی گفت نپیش من هذیان . ) ) ( فرخی )

لغت نامه دهخدا

هذیان گفتن. [ هََ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) بیهوده گفتن در هنگام بیماری. ( یادداشت به خط مؤلف ) :
گفتی آن را به خواب دیده ستم
یا کسی گفت پیش من هذیان.
فرخی.
آنکه تا روز همه شب سخنان راست کند
چون به دیوان تو اندر شد گوید هذیان.
فرخی.
|| گفتن سخنان نامعقول و ناپسند. ( یادداشت به خط مؤلف ).


کلمات دیگر: