کلمه جو
صفحه اصلی

یرقه

عربی به فارسی

کرم صدپا , تراکتور زنجيري , بشکل کرم صد پا حرکت کردن , کرم حشره , نوزاد , بچه مگس , زحمتکش , خوراک , خواربار , کوتوله , مزدور , نويسنده مزدور , زمين کندن , جستجو کردن , جان کندن , ازريشه کندن يا دراوردن , قلع کردن , از کتاب استخراج کردن , خوردن , غذا دادن , کرم , نوزاد حشره , ليسه


مترادف و متضاد

amble (اسم)
یورغه، یرقه

فرهنگ فارسی

(اسم )اسب راه رو.

لغت نامه دهخدا

یرقه. [ ی ُ ق َ ] ( ترکی ، اِ ) یرغه. یرقا. یرغا. نوعی از رفتار اسب و دیگر ستور.
- امثال :
خر خالی یرقه می رود. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به یرغه شود.

واژه نامه بختیاریکا

( یُرقِه ) یورتمه؛ گونه ای حرکت چهارپا که کند تر از ترات است


کلمات دیگر: