sidelong
یک سویه
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
أٌحادِی الجانِب
وَحیدُ الاتِّجاه (ذُواتِّجاهٍ واحِد )
وَحیدُ الاتِّجاه (ذُواتِّجاهٍ واحِد )
أٌحادِي الجانِب
مترادف و متضاد
یک طرفه، یک جانبه، یک سویه، یک ضلعی، تک سویه
یک سویه، یک جهته، یک جهتی، دارای یک جهت، تک سوی
فرهنگ فارسی
یک سو منسوب به یک سو
لغت نامه دهخدا
یک سویه. [ ی َ / ی ِ سوی َ / ی ِ ] ( ص نسبی ) یک سو. منسوب به یک سو. یک طرفه.
- یک سویه کردن ؛ یکسو کردن. یکسو ساختن. فیصل کردن. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به ترکیب یکسو کردن در ذیل مدخل یکسو شود.
- یک سویه کردن ؛ یکسو کردن. یکسو ساختن. فیصل کردن. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به ترکیب یکسو کردن در ذیل مدخل یکسو شود.
پیشنهاد کاربران
Uni - way
کلمات دیگر: