یک نواخت
فارسی به انگلیسی
monotonous
فارسی به عربی
اغنیة
ثابت , رتیب , زی رسمی , نفسه
ثابت , رتیب , زی رسمی , نفسه
اغنية
مترادف و متضاد
مساوی، هم پایه، هموار، مسطح، یک نواخت، مستوی
یک نواخت
یکسان، شبیه، همان، یک نواخت، همان کار، همان چیز، همان جور، عینا مثل هم، بهمان اندازه
یکسان، یک دست، یک نواخت، یک شکل، متحد الشکل، یک ریخت
هم صدا، هم نوا، هم اهنگ، یک نواخت، متحدالقول
هم صدا، هم نوا، هم اهنگ، یک نواخت، متحدالقول
خسته کننده، یک نواخت
تغییر ناپذیر، ثابت، نامتغیر، یک نواخت
محکم، پر پشت، ثابت، پی در پی، استوار، مداوم، متین، یک نواخت
یک نواخت
یک نواخت
فرهنگ فارسی
یکرنگ، یکجور، هم آهنگ
۱- یکسان. ۲- یک آوا : چکه های باران ... باصدای یکنواختی با آهنگ ساز می آمیخت .
۱- یکسان. ۲- یک آوا : چکه های باران ... باصدای یکنواختی با آهنگ ساز می آمیخت .
فرهنگ معین
( ~. نَ ) (ق مر. ) ۱ - یک سان . ۲ - یک آوا.
لغت نامه دهخدا
یک نواخت. [ ی َ / ی ِ ن َ ] ( ص مرکب ) یک دست. یک رو. یک نسق. برتر که همه از یک جنس و نوعند. که هیچ جزء فروتر از اجزاء دیگر نیست. ( یادداشت مؤلف ). || هموار. یک دست. صاف. تخت. که سطح برابر دارند از پستی و بلندی. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به یک دست و هموار شود. || که خواب پود از یک سوی باشد ( پارچه یا فرش ). که گاه نوازش همگی با هم نوازش یابند. ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ عمید
یکرنگ، یک جور، هم آهنگ.
واژه نامه بختیاریکا
یک انداز؛ یه هوا؛ یه چو
دَق؛ لال
دَق؛ لال
پیشنهاد کاربران
هم اندازه
همگن
تکراری
به یک صورت نواختن . بدون تعییر
هموار. یک دست. صاف. تخت. که سطح برابر دارند از پستی و بلندی، یک دست. یک رو. یک نسق. برتر که همه از یک جنس و نوعند. که هیچ جزء فروتر از اجزاء دیگر نیست
یکسان ، برابر
یکنواخت بدون تغیر
یک شکل
کلمات دیگر: