کلمه جو
صفحه اصلی

هم اندازه

فارسی به انگلیسی

commensurate, isometric, true, symmetrical

commensurate, isometric, true


فارسی به عربی

نظیر

مترادف و متضاد

symmetric (صفت)
متناسب، متقارن، برابر، متوازن، هم اندازه

symmetrical (صفت)
متناسب، متقارن، برابر، متوازن، هم اندازه

equal (صفت)
مساوی، معدل، یکسان، شبیه، همانند، متعادل، مقابل، هم پایه، برابر، متساوی، همگن، متوازن، هم اندازه، موازی، متکی بر حقوق مشترک

isometric (صفت)
هم اندازه، دارای ذرات ریز متساوی، دارای یک میزان، هممتر

isodiametric (صفت)
هم اندازه، دارای ابعاد مساوی، دارای قطر مساوی

فرهنگ فارسی

دارای اندازه یا مقدار یا ابعاد یکسان


فرهنگستان زبان و ادب

{isometric} [علوم پایۀ پزشکی] دارای اندازه یا مقدار یا ابعاد یکسان

واژه نامه بختیاریکا

چند یک؛ یک انداز؛ صاف و سرچین

پیشنهاد کاربران

یکسان

همچندان ؛ برابر. مساوی. همان اندازه به همان مقدار : گروهی گفتند چهل وپنجمین بودند [ کشتگان ] و همچندان اسیر بودند. ( ترجمه ٔ طبری بلعمی ) . و این منذر را پسری بود نام او نعمان بن المنذر همچندان بهرام بود با او بزرگ همی شد. ( ترجمه ٔ طبری بلعمی ) .


کلمات دیگر: