کلمه جو
صفحه اصلی

یک دفعه


برابر پارسی : بیکبار

فارسی به انگلیسی

suddenly, once

once


مترادف و متضاد

en masse (قید)
کلا، یکهو، یک مرتبه، یکدفعه

یک بار، یک مرطبه


فرهنگ فارسی

یک مرتبه ناگهان بغتا.

لغت نامه دهخدا

یک دفعه. [ ی َ /ی ِ دَ ع َ / ع ِ ] ( ق مرکب ) دفعه واحد. و یک بار و یک هنگام. ( ناظم الاطباء ). یک مرتبه. یک بار :
همه را زاد به یک دفعه نه پیشی نه پسی
نه ورا قابله ای بود و نه فریادرسی.
منوچهری.
|| یک بارگی و ناگهان. ناگهان. بغتةً. || بالتمام. تماماً. ( ناظم الاطباء ).

واژه نامه بختیاریکا

یَه هِندا ( یه هنا )

پیشنهاد کاربران

ناگهان یهویی

ناگهان

یک هو, ناگهانی

Sudenly

at once

به یکباره، یکباره


کلمات دیگر: